احضار مجدد نسیم سلطان‌بیگی به دادگاه انقلاب تهران

یک روزنامه‌نگار که پیشتر نیز سابقه احضار و بازداشت را در کارنامه خود دارد، از سوی دادگاه انقلاب تهران احضار شده است.

خواندن این مطلب 6 دقیقه طول میکشد.

یک روزنامه‌نگار که پیشتر نیز سابقه احضار و بازداشت را در کارنامه خود دارد، از سوی دادگاه انقلاب تهران احضار شده است.

به گزارش فرانیوز، نسیم سلطان‌بیگی با انتشار تصویری از یک ابلاغیه، از احضار خود به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران خبر داده و گفته است باید تاریخ دوازدهم تیر ماه در این شعبه حاضر شود.

وی به اتهامات اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت داخلی/ خارجی و تبلیغ علیه نظام متهم شده و برای ارائه دفاعیات باید در دادگاه حضور پیدا کند.

این روزنامه‌نگار پیشتر توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت و بازجویی شده است.

خانم سلطان‌بیگی طی مدت زمان بازجویی در بازداشتگاه ۲-الف در یکی از بندهای زندان اوین، زیر نظر سازمان اطلاعات پاسداران موسوم به «ساس» نگهداری شده است.

این روزنامه‌نگار همزمان با انتشار تصویر احضاریه خود در تشریح شرایط دوران بازداشت و زندان خود نوشته است: زمانی که ۲۰۹ بودم در جستجوی صورتم شیرآب را با لبه آستین لباسم تمیز میکردم شاید ردی محو از خودم را در آن ببینم یا آن زمان که در بند نسوان اوین ، بودم اجازه خرید کاهو نداشتیم با کلم سفید سالاد درست میکردیم و برای من که عاشق ،سالادم شبهایی بود که خودم را روی کاناپه میدیدم با ظرف بزرگی سالاد در دستم.

در بازداشت اخیرم در «دوالف»، دستمال کاغذی جیره بندی بود روزانه هفت تا هشت عدد دستمال توالت به ما میدادند و باید جوری مصرف می کردیم که این دستمالهای محدود تا فردا صبح که جیره جدید را میدهند کش بیاید.

در زندان جزییات زندگی به حبس میروند زندانی رویاهای ساده اما دست نیافتنی دارد مثل اینکه راه برود و به دیوار نخورد به جای دمپاییهای بزرگ و زشت کفشهایش را بپوشد دوربینی بالای سرش نباشد که حریمش را نا امن کند، وقتی پریود میشود پد بهداشتی در اختیار خودش باشد و لازم نباشد برای هر با عوض کردن پد از زندانبانها بخواهد. این لیست میتواند به تعداد رویاهای زندانیان امتداد پیدا کند.

در بازداشتگاه اطلاعات سپاه اولین چیزی که از زندانی گرفته میشود نام اوست زندانی به یک عدد تبدیل میشود. من هفتاد و سه بودم در بازداشتگاه اطلاعات سپاه اولین چیزی که از زندانی گرفته میشود نام اوست زندانی به یک عدد تبدیل میشود . پشت آن دیوارهای سیمانی گاهی دلت برای شنیدن نام خودت هم تنگ میشود. همین میشود که در زندان می آموزیم چگونه مقاومت را زندگی کنیم و چگونه در نوشتن خانه کنیم.