یک موسسه تحقیقاتی استرالیایی انقلاب زن، زندگی، آزادی را جنبشی مشابه یک سفر دانسته است و می گوید: اکنون زنان به طور فزاینده ای بدون حجاب به خیابان ها می روند که تا پیش از سپتامبر سال گذشته امری غیر قابل تصور بود. آن چه این روزها با نگاه به تصاویر ایرانیان در خیابان ها ما را شگفت زده می کند لذت با هم بودن و جنگیدن برای حس سبک شدن است: شادی زنان و حس باد در موهای شان”.
به گزارش فرانیوز، انستیتو استرالیایی “لُوی” در مقاله ای پیرامون جنبش “زن، زندگی، آزادی” می نویسد:”ما دیگر در استرالیا چیز زیادی در مورد آن چه در ایران میگذرد نمیشنویم اما جنبش آزادی زندگی زن بسیار زنده است.
برخی این جنبش را قیام می نامند و برخی دیگر می گویند این اعتراض است. برخی آن را یک انقلاب می دانند در حالی که رژیم جمهوری اسلامی آن را توطئه ای از سوی دشمنان اش قلمداد می کند.
اندیشیدن به این جنبش به عنوان یک فرآیند انقلابی به ما کمک می کند تا بفهمیم چرا ممکن است به نظر ناپدید شده باشد. این فرآیندی است که دارای فراز و فرود است. در حال حاضر ما در مرحله فرود آن هستیم مشابه مد در جزر و مد دریا. با این وجود، جریانات به طور قطع باز خواهند گشت.
اغلب زمانی که درباره انقلابات سخن گفته می شود از روز به ثمر رسیدن آن می گویند. به روز آزادسازی باستیل برای انقلاب فراسه فکر کنید آن روز به عنوان نماد انقلاب در آن کشور مشخص شده اما واقعیت آن است که رخداد باستیل پس از مجموعه ای از رویدادهای دیگر رخ داد و نه رادیکال ترین و نه بزرگترین رخداد بود هر چند به نمادی از انقلاب تبدیل شد”.
این موسسه تحقیقاتی در ادامه می افزاید:” ایرانیان نیز به همین ترتیب حول یک رخداد گردهم آمدند: مرگ مهسا ژینا امینی در سپتامبر سال گذشته در حالی که در بازداشت پلیس بود. اکثریت ایرانیان اکنون خواهان تغییرات سیاسی و فرهنگی چشمگیر هستند اما رژیم اسلامی و دستگاه سیاسی آن قدرتمند است و نشانه ای از تفرقه در صفوف آن دیده نمی شود و در حقانیت خود نیز تردیدی ندارد. به همین دلیل فرآیند انقلابی زمان بر خواهد بود. برخی از رویدادها باعث تغییرات کوچک می شوند تا زمانی که یک تغییر عمده رخ دهد. امیدوار بودن به این جریان انقلابی مهم است. این جنبش مشابه یک سفر است”.
انستیتو “لوی” در ادامه با اشاره به تاثیرات جنبش اعتراضی اخیر می نویسد:”حتی فراتر از آن جنبش زن، زندگی، آزادی در مورد بازیابی حس امید، زندگی، عشق، شادی، سبکی است. سبکی نه به صورت سطحی بلکه به عنوان درمانی برای رهایی از جو سنگین و غم انگیز رژیم اسلامی که کارش کشتن شادی و برقراری غم دائمی بوده است.
هنگامی که جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ تاسیس شد ایدئولوژی آن به زودی به ایدئولوژی ای تبدیل شد که حیا یک فضیلت مطلوب از نظر اسلامی برای زنان را با نامرئی بودن آنان پیوند می داد. یکی از اولین نکاتی که به عنوان یک زن در ایران باید یاد بگیرید این است که راه رفتن، لبخند زدن، شاد به نظر رسیدن و نگاه مستقیم به مردم درست نیست. از آن دیدگاه بهترین راه برای راه رفتن در خیابان این است که سریع راه بروید به پیاده رو نگاه کنید و از تماس چشمی والبته فیزیکی خودداری نمایید”.
آن انستیتو می افزاید:”جنبش کنونی حق خندیدن در خیابان ها، دست کشیدن از نامرئی بودن و امیدوار بودن را بازپس می گیرد. به همین دلیل است که حجاب که رژیم اسلامی آن را راهی برای دوری از تعاملات گناه آلود و حفظ عفت زنان قلمداد می کند نماد مهمی است. برای اکثر زنان ایرانی حجاب تحمیلی بر بدن شان است که دیگر حاضر به سازش در این باره نیستند. اکنون زنان به طور فزاینده ای بدون حجاب به خیابان ها می روند که تا پیش از سپتامبر سال گذشته امری غیر قابل تصور بود.
به نوشته این موسسه تحقیقاتی این پیروزی ای است که جنبش چند ماه گذشته به آن دست یافته است. این میل به شادی زمانی دوچندان می شود که مردم برای ابراز آن در خیابان ها گردهم می آیند. انقلاب انرژی هایی را به ارمغان می آورد که به نظر می رسید پیش از شروع آن وجود نداشتند. انقلاب ترس معمول در زندگی روزانه را به پس زمینه می فرستد و لذت با هم بودن و قدرتمند بودن را به ارمغان می آورد. برای مردمی که در خیابان ها و میدان ها جمع می شوند پیروزی مصداق بی باکی است.
در کنار هم بودن هیجانی دارد که باعث می شود دست کم برای لحظه ای ترس از سرکوب از بین برود. آن چه این روزها با نگاه به تصاویر ایرانیان در خیابان ها ما را شگفت زده می کند لذت با هم بودن و جنگیدن برای حس سبک شدن است: شادی زنان و حس باد در موهای شان”.