سال گذشته در چنین روزهایی بود که یکی از بزرگترین خیزشهای انقلابی ایران در چهل و پنج سال گذشته شکل گرفت. در شرایطی که تنها سه سال از کشتار وحشتناک نزدیک به هزار و پانصد شهروند ایرانی ظرف سه روز در خیزش سال ۲۰۱۹ گذشته بود. پارسال نسلی به میدان آمد که باعث شد نگاه جهان به واقعیت های ایران تغییر اساسی کند. نسلی که سرکوب روزمره زنان و دختران ایرانی را تحمل نکرد و برای دفاع از ارزشهای انسانی جهان شمول، سینه خود را در برابر گلوله های جنگی و حتی سلاحهای سنگین سپر کرد. جوانان شجاع ایرانی با شعار «زن زندگی آزادی» مانند نوری در تاریکی ایجاد شده توسط رژیم در ایران، درخشیدند و این درخشش چشم جهانیان را خیره کرد. بسیاری از سیاستمداران، هنرمندان، متفکران و نویسندگان جهان در برابر چنین اراده ای از سوی نسل نوی ایران برای آزادی زنان حیرت زده شدند و معترضان خیابانی را تحسین کردند.
جرقه شروع این قیام شکوهمند با قتل دختری جوان به نام مهسا امینی توسط ماموران گشت ارشاد زده شد که میلیونها ایرانی را در سراسر کشور به خیابانها کشاند. بسیاری از هنرمندان، ورزشکاران، دانشجویان، اساتید دانشگاه ها و حتی محصلان مدارس با آن همراه شدند. صدها هزار دانشجو و محصل ایرانی به جای رفتن بر سر کلاس در خیابانها فریاد «زن زندگی آزادی» و نابودی جمهوری اسلامی سر دادند.
بسیاری از موسیقیدان ها، ترانه های انقلابی در حمایت از این خیزش ساختند که بعضی از آنها در سطح جهانی شناخته شدند.
در تمام ماه های مقاومت مردم، بیشتر از هفتصد دختر و پسر جوان ایرانی در خیابانها توسط آدم کش های رژیم به قتل رسیدند. بسیاری از مقتولان کودک بودند. بعضی از آنها مانند کیان پیرفلک تنها ده سال داشتند. همچنین نزدیک به صدهزار شهروند معترض در خیابان ها دستگیر شدند.
رژیم برای ایجاد رعب و وحشت علاوه بر کشتار خیابانی، تعدادی از معترضان را زیر شکنجه و بسیاری را به روشهای مرموز کشت. تعدادی را اعدام کرد و همچنان و تا همین امروز هم به کشتار و شکنجه و سرکوب ادامه می دهد. این جنایت ها هیچ دستاوردی برای رژیم به جز ایجاد نفرت در اکثریت مطلق مردم نسبت به حکومت ملاها نداشته به طوریکه ایرانیان امروز رژیم اسلامی را بزرگترین و خطرناک ترین دشمن کشور می دانند. ایرانیان در داخل و خارج کشور از هر روشی برای ابراز نفرت از رژیم استفاده می کنند و دانشگاه ها و مدارس ایران به سنگر اول مبارزه علیه سنت های کهنه و مذهبی حکومتی تبدیل شده. مبارزه ای مستمر علیه حجاب اجباری و اسلام سیاسی.
این واقعیت امروز ایران است. ایرانیان در صد سال گذشته از انقلاب مشروطه تا «انقلاب مهسا» بارها برای رسیدن به آزادی و دموکراسی قیام کردند. به گفته بسیاری از تحلیلگران، الهام بخش بهارعربی هم جنبش سبز سال ۲۰۱۹ در ایران بود.
ایرانیان تنها ملتی در خاورمیانه هستند که مطابق شواهد، علائم و آمار و شعارهایشان نه تنها احساسات ضد غربی و ضد اسرائیلی ندارند، بلکه به اشکال مختلف مخالفت خود را با نمایش های غرب ستیزانه حکومتی نشان داده اند.
آنها حاضر نیستند از روی پرچم امریکا که توسط عوامل رژیم روی زمین افتاده رد شوند. یکی از معروفترین شعارهای سال های اخیر در ایران این بوده :
دشمن ما همین جاست
دروغ میگن آمریکاست
مشکل اروپا و آمریکا اما همواره این است که تا اکنون اهمیت چنین پتانسیل عظیمی را درک نکرده اند و بیش از دو دهه است که انرژی خود را بر مذاکره ای بی نتیجه با ملاها هدر داده اند. بعضی از تحلیلگران و سیاستمداران غربی همچنان غبطه از دست رفتن برجام از سوی ترامپ را می خورند. آنها به شما نمی گویند که برجام بی فرجام، نه تنها باعث تغییرات حتی اندک در سیاست خارجی ستیزه جویانه، خصمانه و بی ثبات کننده رژیم در منطقه نشد، بلکه دست رژیم را در داخل کشور هم برای سرکوب، اعدام و شکنجه بی گناهان بازتر کرد. واقعیت این است که توافق اتمی برجام باعث نشد که ملاها از دکترین دائمی خود مبنی بر بقا بر «بنیاد تولید بحران علیه غرب» دست بکشند. بر اساس آمار و شواهد، رژیم اسلامی از پولهای برجام برای گسترش کمپین تروریسم و قتل عام بی گناهان در ایران و خاورمیانه و پیشبرد برنامه هسته ای، موشکی و پهپادی خود استفاده کرد. نتیجه پولهای رسیده به رژیم به سلاح در دستان رژیم های خطرناکی مثل پوتین، بشار اسد و گروه های افراطی و بنیادگرا درعراق، لبنان، فلسطین، یمن و…تبدیل شد.
بگذاید یک مثال واضح بزنم.
سال ۲۰۱۷ یعنی پیش از خروج ترامپ از برجام، دولت به اصطلاح میانه روی حسن روحانی در بودجه پیشنهادی اش به مجلس اسلامی ۴۲ درصد به بودجه اختصاص داده شده به سازمان تروریستی سپاه اضافه کرد.
کیست که نداند؛ این۴۲ درصد بودجه اضافی سپاه به دست چه کسانی رسید:
از بشار گرفته تا حسن نصرالله و حماس، حوثی ها و کتائب حزب الله در عراق و حتی طالبان در افغانستان
توافق برجام مانند هدیه آسمانی نه برای مردم، که برای سپاه ترویستی بود که این سازمان مافیایی را به اهدافش نزدیک تر کرد.
وقت آن رسیده که با توجه به تجربه های تلخ گذشته، غرب و به ویژه دولت فرانسه به عنوان قلب تپنده سیاست خارجی اتحادیه اروپا از برداشتهای متوهمانه نسب به این رژیم دست بردارند. نباید همان اشتباهات گذشته را تکرار کنند تا بعد مجبور نشوند با هزینه های سنگین تاوان اشتباهات خود را بپردازند.
نفوذ لابی های رژیم در نهادهای تصمیم سازغربی و در نظر گرفتن منافع کوتاه مدت و اندک اقتصادی باعث سردرگمی در تصمیم گیری قاطع غرب نسبت به این رژیم شده.
بخش بزرگی از این سردرگمی به دلیل فقر شناختی در مورد ماهیت این رژیم است. این لابی ها به شما نمی گویند که حتی یک دلار از پولهای برجام صرف ایجاد آبادانی و عمران در ایران نشد. آنها به شما می گویند با رژیمی معامله کنید که تنها با زور اسلحه و اعدام و شکنجه بر مردم حکومت می کند؛ در شرایطی که مذاکره تاکتیکی از موضع ترس و ضعف و تنها بر سر پرونده های مشخصی مثل مساله اتمی و یا گروگان گیری های رژیم، ابدا باعث ایجاد خلل در اراده دشمنی رژیم با غرب نشده. خامنه ای در سخنرانی ها خود در چهار دهه گذشته بارها و بارها مخالفت خود را با سازش بلند مدت و پایدار با غرب اعلام کرده.
رژیم هرگز حاضر به مذاکرات استراتژیک و توافق پایدار بر سر موضوعات اساسی با فرانسه یا آمریکا نیست؛ مگر اینکه به معنای واقعی حس کنند بقایشان به چنین مذاکراتی وابسته است. تنها در اینصورت است که تسلیم خواهند شد. رهبران رژیم تا زمانی که نسبت به بقای خود احساس خطر مطلق نکنند، به غرب ستیزی و بحران سازی علیه غربی ها ادامه خواهند داد.
جلوگیری خامنه ای از عضویت ایران در اف ای تی اف به وضوح نشان داد که این رژیم حتی در قبال کسب منافع بزرگ مالی حاضر به دست کشیدن از حمایت از تروریسم نیست.
دلیلش هم این است که سیاست راهبردی رژیم همیشه بر سه اصل زیر استوار بوده:
۱ سرکوب و تحقیرمستمر زنان و تحمیل حجاب اجباری
۲ بحران سازی علیه غرب در سطح منطقه ای و جهانی و مبارزه همه جانبه با ارزشهای لیبرال از طریق پروپاگاند و فعالیت های مخرب نظامی
۳ دامن زدن به مناقشات مذهبی میان شیعه و سنی در منطقه خاورمیانه
اگر امروز می بینید که این رژیم به طور موقت برقراری رابطه با عربستان را از سر گرفته، تنها دلیلش تهدید پشت پرده از سوی چین بوده است. چین به طور واضح مقامات رژیم را برای توقف تهدیدات علیه بزرگترین تامین کننده نفت کشورش یعنی عربستان تحت فشار قرار داده.
فشار و تهدیدی که به طور موقت باعث بر سر عقل آمدن این رژیم در برخورد با عربستان شد.
حتی این سازش موقت هم نشان داد که حکومت ایران تنها زبان زور و تهدید را درک می کند، نه مذاکره بدون پیش شرط را.
نحوه تعامل با روسیه بعد از اشغال کریمه باید درس خوبی برای رهبران غربی باشد تا یکبار برای همیشه بفهمند که امنیت بلند مدت اروپا و دفاع به موقع و فوری از ارزشهای خود را نباید فدای منافع کوتاه مدت اقتصادی کنند.
دولت های غربی و به خصوص فرانسه حتی اگر خواستار به نتیجه رسیدن مذاکرات با جمهوری اسلامی بر سر مسائل اساسی مانند برنامه های موشکی و یا ستیزه جویی منطقه ای و پایان غرب ستیزی این رژیم هستند، باید از حربه هایی که در دست دارند استفاده کنند.
تحریم کج دار و مریز اقتصادی برای وادار کردن رژیم به انجام تغییرات اساسی در سیاست خارجی اش کافی نبوده و نیست. در شرایطی که صادارت نفت ایران به دو میلیون بشکه در روز رسیده، تحریم های نفتی عملا اجرا نمی شود. علاوه بر تحریم ها، ابزارهای موثر دیگری هم در برابر غرب هست که تا کنون از آنها استفاده نکرده. برنده ترین شمشیری که این رژیم را وادار به عقب نشینی می کند، شمشیر اراده مردم ایران برای عبور از این رژیم بربر است. شمشیری که اگر توسط دول غربی تیز و بران تر شود، رژیم احساس خطر واقعی برای بقای خود خواهد کرد و تنها در اینصورت تجدید نظر جدی در عملکرد خود خواهد داشت.
منظور من از تیزتر کردن شمشیر مردم، تنها همدردی صرف و حمایت های بی فایده لفظی نیست.
اگر دولت های اروپایی به پیروی از پارلمان اروپا، سپاه را در لیست تروریستی بگذارند و همزمان با نیروهای مخالف رژیم در خارج از ایران به صورت رسمی و جدی همکاری کنند و نشان دهند که طرح براندازی رژیم را در روی میز گذاشته اند، آنگاه ملاها به سراغ «طرح بی» برای نجات و بقای خود خواهند رفت. در اینصورت است که حاضرند برای بقای خود به مذاکرات استراتژیک با غرب تن بدهند.
آنچه دول غربی تا کنون انجام داده اند، این بوده که بدون هیچ برگ برنده ای در دست دور میز نشسته اند تا شاید بتوانند ملاها را بر سر عقل بیاورند.
بعد از تمام این سالهای مذاکره نه تنها چنین اتفاقی نیفتاده، بلکه رژیم را در دشمنی با دولت های غربی و منافع آنها مصمم تر کرده.
فراموش نکنید که تغییرات اساسی در ایران به نفع پیشبرد دموکراسی، می تواند امنیت مرزهای ناتو و همچنین امنیت اروپا در برابر تجاوزات روسیه را نیز حفظ کند، چرا که موقعیت ژئوپلتیک ایران تنها به معادلات سیاسی خاورمیانه محدود نمی شود.
بدون اغراق بگویم، پیروزی شما در این نبرد بر سر منافع بلند مدت اروپا در خاورمیانه، خاک اروپا و و حتی آفریقا به موفقیت شما در کمک به زایمان تاریخی در ایران بستگی دارد.
شما در راه رسیدن به این هدف برگ های برنده مهمی دارید:
۱ _در ایران تمام گروه های سیاسی و شخصیت های مذهبی غیرحکومتی از هر تفکر و نحله ای، خواهان ایجاد حکومتی سکولار در ایران هستند. مولوی عبدالحمید به عنوان برجسته ترین رهبر مذهبی سنی های ایران از برقراری حکومت لائیک در ایران دفاع کرده و بارها علیه آپاتاید مذهبی و جنسی در ایران حرف زده.
۲_ پیوند تاریخی چند هزار ساله اقوام در ایران مانع هر گونه خدشه به یکپارچگی سرزمینی ایران است. کردها، بلوچ ها، ترک ها و عرب ها خواهان زندگی در ایران آزاد و یکپارچه هستند.
۳_ امروز اکثریت مطلق مردم ایران خواهان سرنگونی این رژیم به هر شکلی که ممکن باشد، هستند. وادار کردن ضربات نظامی به رژیم در خلیج فارس و حتی داخل ایران یکی از ابزارهایی است که می تواند وحشت عمیقی در سران رژیم ایجاد کند. اگر این ضربات سریع، کوبنده و شامل مراکز سپاه و نهادهای امنیتی باشد، حتی مورد استقبال اکثریت مردم قرار خواهد گرفت، زیرا امروز سپاه و سازمان های امنیتی منفورترین نهادها در کشور ایران هستند.
رژیم به دلیل موقعیت داخلی بسیار شکننده، عملا امکان کوچکترین پاسخگویی متقابل را نخواهد داشت. این مهم است که همزمان تاکید کنید که اگر رژیم بخواهد به تلافی برنامه های اتمی اش را به سمت ساخت بمب اتم پیش ببرد، شما برخوردی سخت تر و دردناک تر با او خواهید کرد و به هر قیمتی مانع رسیدن اش به چنین هدفی خواهید شد.
برخورد سخت افزاری با رژیم می تواند باعث ریزش شدید در نیروهای باقی مانده حامی اش شود.
همچنین در موقعیتی که وضعیت سیاسی در داخل آمریکا به دلیل تضادهای سیاسی داخلی مانع تصمیم گیری های قاطع شده، فرانسه می تواند پلتفرمی برای امکان جمع شدن و نزدیک شدن مخالفان دموکرات ایجاد کند. چنین ابتکاری باعث دلگرمی مردم داخل هم خواهد شد و به آنها اطمینان می دهد که در برابر این رژیم وحشی و بی رحم تنها نیستند. حفظ تحریم ها در کنار به کارگیری فشارهای سیاسی و حتی نظامی می تواند آن شمشیر برانی باشد که رژیم را وادار به مصالحه جدی با غرب کند و نه سیاست التماس و مذاکره بر سر مساله اتمی. به جد معتقدم، فرانسه می تواند ابتکار عمل تغییرات اساسی در سیاست های اشتباه قبلی در مورد رژیم اسلامی را به دست بگیرد، به ویژه در شرایطی که رژیم ملاها به شکلی بی شرمانه در همکاری با پوتین و با ارسال پهپادهای شاهد، مردم بی گناه اکراین را می کشد و عملا امنیت اروپا را در مرزهای ناتو به چالش کشیده. سالگرد انقلاب مهسا فرصتی تاریخی و البته کوتاه را برای ایفای چنین نقشی از سوی فرانسه ایجاد کرده. امید که رئیس جمهور فرانسه، امانوئل ماکرون، فرصت سوزی نکند و این برد تاریخی و استراتژیک را فدای معامله کوتاه مدت و بی فایده اتمی با رژیمی نکند که دستش به خون بهترین فرزندان ایران آغشته است.
مردم ایران فرصتی تاریخی برای رهایی خاورمیانه وحتی غرب از اسلام سیاسی و حفظ امنیت انرژی شما هستند. این فرصت تاریخی را از دست ندهید و منتظر معجزه مذاکرات بی فایده و مقطعی با ملاها نباشید.
سپیده پورآقایی – نشریه فرانسوی آتلانتیکو