حسین آقایی ـ قدرتهای منطقه و جهانی با اینکه میدانند جمهوری اسلامی بالاخره رفتنی است بسیار هوشمندانه و عاقلانه تا جایی که گوشتی بر پیکره نحیف جمهوری اسلامی باقی باشد از آن با دندان میکنند و اینکار را هم نه با تشدید تنش و واکنشهای غیرعقلانی بلکه با سازش های موقت و معامله های پشت پرده و علنی انجام میدهند. قدرتها با دوستی نابودتان میکنند، افسوس اما ایران را نیز با خود از بین میبرند مگر آنکه ایران روزی بیدارتر شود.
نوامبر سال ۲۰۱۹ ادمیرال نیکولای یِومِنٌف فرمانده کل نیروی دریایی ارتش روسیه به دعوت هیروشی یامامورا، فرمانده نیروهای دفاعی دریایی ژاپن، به توکیو سفر کرد. این نخستین سفر یک فرمانده عالی رتبه ارتش روسیه به ژاپن در طول ۱۸ سال قبل از آن به شمار میرفت.
جالب تر و جنجالی تر از همه چیز در این سفر عکسی بود که پشت سر این دو فرمانده نظامی قرار داشت: تصویری از مارشال ادمیرال توگو هیهاچیرو دریاسالار افسانهای ژاپنی که در “نبرد تسوشیما” در خلال جنگ امپراتوری ژاپن و امپراتوری روس دو بار ناوگان روسیه را نابود کرد و بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ سیزده کشتی جنگی امپراتوری روسیه را غرق و توقیف کرد!
بعید بنظر میرسد که ژاپنی ها عمدا این لوکیشن را برای عکس یادگاری با عالی رتبه ترین فرمانده نیروی دریایی ارتش روسیه انتخاب نکرده باشند؛ موضوعی که در روسیه با انتقادات بسیاری روبرو و جنجال رسانه ای هم بین طرفین به پا شد که چرا بعد از ۱۸ سال که چنین دیداری در این سطح برگزار میشود ژاپنی ها باید به فکر تحقیر روسها باشند و اینکه چرا یِومنُف از قرار گرفتن در این پس زمینه تاریخی دردناک خودداری نکرد؟
پاسخ از سوی ژاپنی ها مشخص بود؛ مارشال ادمیرال توگو هیهاچیرو یک ابرفرمانده افسانه ای و نامیرا برای سیاستمداران و مردم ژاپن است؛ او با روسها کاری کرد که نیروهای دریایی شان نابود شود و به رتبه دوم در جهان تنزل کند. از نگاه ژاپنی ها او نماد ابهت و قدرت ژاپن بود و هست و خواهد بود و آنها در این باره با کسی مماشت نمیکنند!
حالا بر گردیم به موضوع امتناع سعودی ها از برگزاری نشست خبری در محلی که تصویر قاسم سلیمانی را به دیوار نصب کرده بودند؛ تصویری که برای سعودی ها (و بیشتر کشورهای منطقه) تداعی گر حملات آرامکو و آشوب و بلوا و ترور است!
قصد مقایسه قاسم سلیمانی با دریاسالار ژاپن را ندارم که قیاس مع الفارق است اما پرسش کلیدی این است که جمهوری اسلامی اگر قاسم سلیمانی را فرمانده ای میداند که به قول خودشان توانست “هژمونی آمریکا در منطقه را به زیر بکشد” چرا بر موضع خود نایستاد و به رغم مخالفت سعودی ها نشست خبری را در همان محل تعیین شده خودش برگزار یا آن را کنسل نکرد؟
شما یا قاسم سلیمانی برایتان خط قرمز است یا نیست؛ یا سلیمانی برایتان فرمانده ای ارزشمند است یا اینکه نیست. او برای شما یا اسطوره است یا ابزار!
جمهوری اسلامی که به مزدوران سایبری و رسانه ای یا به اصطلاح آکادمیک اش پول و رشوه میدهد که بروند از فتوحات قاسم سلیمانی بگویند و بنویسند خودش برای فرمانده اش ارزش قائل نیست چون اگر واقعا ارزش قائل بود فیصل بن فرحان که هیچ، خدا هم اگر از جمهوری اسلامی میخواست نباید با برگزاری نشست در جایی غیر از همان جایی که عکس سلیمانی قرار دارد موافقت میکرد چون در عرصه روابط بین الملل اصلی برای دولتهای دارای پشتوانه مردمی وجود دارد به نام اصل عدم مماشات در برابر خطوط قرمز!
اینها ابتدایی ترین اصول سیاست خارجی کشورهایی است که منافع ملی و وجهه بین المللی برایشان دارای اهمیت و اولویت است.
جمهوری اسلامی اگر واقعا خط قرمزی برایش وجود داشت اجازه نمیداد که به فرمانده ای که از نگاه خودش دارای جایگاه عالی است از سوی مقامات کشوری بی احترامی و کم محلی شود. این تصاویر نیاز به توضیح اضافی ندارد؛ همه چیز گویا است. جمهوری اسلامی اگر تلاش کند دنیایی از اقتدار را با موشک و ترور نشان دهد در تحلیل نهایی تصاویر بازگو کننده حقیقت موجود درباره جمهوری اسلامی است.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی برای بیشتر کشورهای منطقه یک اسب بازنده است؛ اینکه لاروف با امیرعبداللهیان آنطور تحقیرآمیز رفتار میکند و بن فرحان به قرار گرفتن در کنار حتی عکس عالی رتبه ترین فرمانده نظامی جمهوری اسلامی خودداری میکند نشان دهنده اقتدار جمهوری اسلامی است؟ ما را چه فرض کردی جمهوری اسلامی؟
واقعیت این است که قدرتهای منطقه و حتی قدرتهای بزرگ مانند آمریکا و تروئیکای اروپا هم میدانند جمهوری اسلامی اسب بازنده است؛ میدانند اگرچه جمهوری اسلامی به شکل فیزیکی اش با زور اسلحه و ترور در منطقه مدتی پابرجاست اما ایده ای به نام جمهوری اسلامی از بین رفته است. فروپاشی ایده مقدمه سقوط است. جمهوری اسلامی حتی اگر حمام خون در ایران به پا کند ایده ای به نام جمهوری اسلامی دیگر برای همیشه مُرده است. با مرگ ایده تان چه میخواهید بکنید؟
قدرتهای منطقه و جهانی اما با اینکه میدانند جمهوری اسلامی بالاخره رفتنی است بسیار هوشمندانه و عاقلانه تا جایی که گوشتی بر پیکره نحیف جمهوری اسلامی باقی باشد از آن با دندان میکنند و اینکار را هم نه با تشدید تنش و واکنشهای غیرعقلانی بلکه با سازش های موقت و معامله های پشت پرده و علنی انجام میدهند. قدرتها با دوستی نابودتان میکنند، افسوس اما ایران را نیز با خود از بین میبرند مگر آنکه ایران روزی بیدارتر شود. قدرتهای بزرگ آن روزی که گوشتی بر استخوان های جمهوری اسلامی باقی نماند با ضربه ای کوچک جمهوری اسلامی را به زباله دان تاریخ خواهند انداخت. فعلا اما زمانش نرسیده است.
آنچه واضح مینماید روند فروپاشی جمهوری اسلامی است؛ روندی کُند و فرسایشی اما محتوم و قطعی! جمهوری اسلامی در این روند بیش تر از اینها تحقیر خواهد شد، هم از سوی مردم و هم از سوی قدرتهای بزرگ و کوچک منطقه و جهان.
رفتارهای امثال لاوروف و پوتین و بن فرحان جلوه هایی کوچک از روند فروپاشی است نه اقتدار!
جمهوری اسلامی اما زورش فقط به جوانان و نوجوانان و کودکان مظلوم ایران میرسد؛ به امثال نیکاها، ساریناها، مجیدرضاها و کیان ها اما در برابر قدرتها به معنای واقعی تمکین میکند، چون جمهوی اسلامی قدرت به معنای واقعی در سایه پشتوانه مردمی فراگیر ندارد.
رادیکال ترین طرفداران جمهوری اسلامی نیز این را میدانند که جمهوری اسلامی در معرض فروپاشی است؛ بخوبی میدانند که با اسلحه و ترور مانده اند؛ میدانند که حتی “قدرت جمهوری اسلامی” هم قابل معامله است و همه چیز برای جمهوری اسلامی و حامیانش با پول قابل معاوضه است حتی “اقتدار” حتی ایران.
حسین آقایی پژوهشگر و تحلیلگر مسائل سیاسی و روابط بین الملل