نشریه “فارین افرز” در مقاله ای نوشت: خامنه ای تنها ظرف مدت چند سال از یک بازیگر حاشیه ای به رئیس بی چون و چرای جمهوری اسلامی تبدیل شد. در نتیجه، بحران جانشینی او نیز قابل پیش بینی نیست و ممکن است شگفتی ساز باشد.
به گزارش فرانیوز، نشریه “فارین افرز” در مقاله ای تحلیلی به قلم علیرضا اشراقی، با اشاره به “بی نظم”، “بی ثبات” و “خطرناک” بودن بحران بر سر جانشینی “علی خامنه ای” رهبر جمهوری اسلامی می نویسد: “در ۹ ماه گذشته تحلیلگران خارجی با نگاه به اعتراضات در ایران به دنبال یافتن نشانه هایی درباره احتمال تغییرات سیاسی بوده اند.
تظاهرکنندگان که اکثرا جوان بودند خواستار دموکراسی و جامعه ای بازتر هستند. اعتراضات به حدی بود که ناظران بیرونی می گفتند آیا ممکن است جمهوری اسلامی از هم فروبپاشد. افسوس که این آرزو تحقق نیافت.
جمهوری اسلامی تظاهرات را با توسل به زور و خشونت سرکوب کرد و هزاران نفر بازداشت شدند و صدها نفر نیز به شکلی وحشتناک اعدام شده و می شوند. به طور کلی اعتراضات فروکش کرده و خطری قریب الوقوع رژیم را تهدید نمی کند. با این وجود، هیئت حاکمه جمهوری اسلامی آسوده خاطر نیستند البته به دلایلی بسیار متفاوت.
علی خامنه ای ۸۴ ساله سابقه مشکلات سلامتی و بیماری دارد. او در سال ۲۰۲۲ میلادی در سفر به زیارتگاهی به همراهان اش گفت با توجه به سن اش ممکن است این آخرین زیارت اش از آنجا باشد. او در سال ۲۰۱۴ به دلیل ابتلا به سرطان پروستات تحت درمان قرار گرفت. در نتیجه، هیئت حاکمه جمهوی اسلامی نگران هستند که با مرگ او چه اتفاقاتی رخ خواهد داد”.
این نشریه می افزاید: “شاید بر روی کاغذ دلیلی برای نگرانی آنان وجود نداشته باشد. سیستم جمهوری اسلامی برای انتخاب رهبر سازوکار ساده ای دارد. براساس قانون اساسی آن رژیم ۸۸ نماینده مجلس خبرگان در جلسه ای نامزدهای خود را معرفی می کنند و با شور اکثریت رهبر انتخاب می شود. اما در عمل روند انتخاب رهبری تازه چندان ساده نیست.
تعداد کمی از اعضای مجمع که ۶۰ درصد آنان در حال حاضر ۷۰ سال یا بیش تر سن دارند دارای نفوذ سیاسی واقعی می باشند. در عوض آنان تحت تسلط از سوی فرماندهان امنیتی و نظامی هستند. اختلافات و رقابت شدید درون و بین آنان وجود دارد. این جناح ها و اعضای هیئت حاکمه در حال حاضر هیچ مرجع قانونی و نهادی قوی و بانفوذ را برای مدیریت اختلافات شان ندارند.
در نتیجه، با این حجم از بی اعتمادی بعید به نظر می رسد که رقابت برای جانشینی خامنه ای رقابتی منظم بین میانه روها و تندروها باشد. اصولا بعید است که رقابتی منظم باشد فارغ از آن که میان کدام جناح ها صورت گیرد. در عوض این دعوا شبیه آن چیزی است که باعث قدرت گیری خامنه ای در سال ۱۹۸۹ میلادی شد: رقابتی موقت، معامله ای و تلخ.
پخش اسرار کثیف و تسویه حساب های درونی بخشی از این رقابت خواهد بود. قوانین دستکاری می شوند و برنده نهایی می تواند حتی برای ناظران آگاه از مسائل نیز شگفت انگیز باشد. تنها قطعیت این است که مرگ خامنه ای بیاطمینانی و هرج و مرج بزرگ را به همراه خواهد داشت”.
“فارین افرز” می افزاید:”این که چگونه خامنه ای موفق به رسیدن به مقام رهبری شد یکی از بزرگترین اسرار جمهوری اسلامی است تا حدی به دلیل بسته بودن جلسات مجلس خبرگان کماکان یک راز باقی مانده است. تنها دو ماه قبل از مرگ خمینی جناح چپ با موفقیت برای برکناری منتظری بهعنوان جانشین رسما تعیین شده خمینی کارزاری را راه اندازی کرد و باعث ایجاد خلاء در قانون اساسی شد.
مجلس خبرگان رهبری جلسه اضطراری غیرعلنی تشکیل داد. در آن جلسه اعضا ابتدا درباره رهبری شورایی و چند نفر به جای رهبری تک نفره بحث کردند اما در نهایت هرگونه توافقی برای تقسیم قدرت را رد کردند. سپس به علی مشکینی از برجسته ترین روحانیون رای منفی دادند. در نهایت اعضا اسامی ای را مطرح کردند که یکی از آنان خامنه ای بود و با حمایت رفسنجانی رئیس وقت مجلس مواجه شد. جناح راست در آن زمان شکننده بود و برخی از اعضایش به خامنه ای رای مثبت دادند اما آن جناح توانست حمایت اعضای جناح چپ اسلامی را نیز برای انتخاب خامنه ای به عنوان رهبر کسب کند. هنوز نمی توان گفت جناح راست چگونه این وظیفه را مدیریت کرد. مشکینی بعدا این اجماع را حاصل مداخله مخفی الهی دانست”!
“فارین افرز” در ادامه با اشاره به این که خامنه ای در سه سال نخست رهبری اش به سرعت نهادها را از وجود دشمنان و مقام های جناح چپ رژیم پاکسازی کرد می نویسد:”او ظرف مدت تنها چند سال از یک بازیگر حاشیه ای به رئیس بی چون و چرای جمهوری اسلامی تبدیل شد. برخلاف دیگر رژیم های انقلابی مانند رژیم های چین، شوروی سابق یا ویتنام جمهوری اسلامی هرگز موفق به تاسیس حزب یا سازمان دیگری نشد که بتواند روابط نخبگان را مدیریت کند. دو حزب مهم سیاسی پس از انقلاب یعنی حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دهه ۱۹۸۰ به دلیل اختلافات داخلی منحل شدند.
برجسته ترین تشکل روحانیت یعنی جامعه روحانیت مبارز توسط جناح راست و چپ خود به دو بخش تقسیم شد. حتی نهادهای دولتی مختلف جمهوری اسلامی نیز در تضاد دائمی با یکدیگر قرار دارند. در دو دهه گذشته وزارت خارجه و نیروی قدس سپاه بر سر این که چه کسی مسئولیت امور خارجی در افغانستان، خاورمیانه و پاکستان را برعهده گیرد با یکدیگر جنگیده اند. این نبرد ادامه دارد.
در نتیجه، اعضای هیئت حاکمه جمهوری اسلامی حتی اگر به قیمت از دست رفتن فرصت های جناح شان نیز تمام شود با یکدیگر خواهند جنگید. درگیری های دیگری در داخل نهادهای ایران موج می زند. در اوایل سال ۲۰۲۱ میلادی درگیری درونی در دفتر سیاسی سپاه باعث برکناری رئیس گروه تجاری آن نهاد شد. در فوریه ۲۰۲۲ در فایل صوتی فاش شده مشخص شد که فرماندهان سپاه از جمله قاسم سلیمانی در پرونده های فساد مالی نقش داشته اند و با یکدیگر دچار نزاع شده اند.
درگیری های داخلی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران منجر به تغییرات متعددی در مدیریت ارشد آن شده است. دشمنی های داخلی مشابهی در میان تندروهای مسئول مسائل هسته ای پدید آمده است. “علی باقری کنی” مذاکره کننده ارشد هسته ای کشور اخیرا با “سعید جلیلی” رئیس سابق خود بر سر پیشنویس توافقی که کنی از آن حمایت می کرد اختلاف نظر داشت”.
“فارین افرز” در پایان می نویسد:”خامنه ای قاعده ای شخصی گرا و فرد محور را ایجاد کرده که براساس آن نخبگان جمهوری اسلامی هرگز فرصتی برای ایجاد نهادها و رویه هایی برای میانجی گری درگیری های فیمابین نداشته اند. این رویکرد باعث خفگی مداوم و بی خطر ساختن فضا برای قدرت بلامنازع خامنه ای شده است.
در چنین فضایی نخبگان جمهوری اسلامی به نهادهای دولتی به عنوان مکان های موقتی برای سوء استفاده از منابع عمومی و دستیابی به اهداف فردی شان استفاده می کنند. این وضعیت بی نظمی فرایند انتخاب جانشین خامنه ای را نشان می دهد. به سرنوشت مقام های درون رژیم نگاه کنید. زمانی گفته می شد “آملی لاریجانی” رئیس سابق دستگاه قضایی جانشین خامنه ای می شود. او برکنار شد و اکنون قدرت معناداری ندارد و خود، خویشاوندان و اطرافیان اش متهم به ارتکاب فساد هستند.
یکی از منصوبان او “عباس جعفری دولت آبادی” از مقام های قضایی بدنام اکنون در تهران به شغل رانندگی مشغول است. در چنین وضعیتی باید منتظر وقوع خلاء قدرت در ایران و ایجاد بستر لازم بری ناآرامی مردمی باشیم. وضعیت فعلی صرفا بر عدم اطمینان می افزاید. در واقع، تنها چیزی که واضح است این است که نخبگان جمهوری اسلامی برای این لحظه آماده نشده اند. مبارزه میان آنان نیز با پایان یافتن روند جانشینی پایان نخواهد یافت”.