/

لیلا نقدی‌پری از زندان اوین آزاد شد

یک طراح صحنه سینما و عضو هیئت مدیره انجمن طراحان سینمای ایران که در سالگرد خیزش انقلابی توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود، از زندان اوین آزاد شد.

خواندن این مطلب 9 دقیقه طول میکشد.

به گزارش فرانیوز، مجید برزگر، کارگردان و همسر لیلا نقدی‌پری با انتشار مطلبی در شبکه‌های اجتماعی از آزادی او خبر داد.

خانم نقدی‌پری پیشتر به صورت ناگهانی از زندان قرچک ورامین به اوین منتقل شده بود.

لیلا نقدی‌پری، نایب رئیس انجمن طراحان فیلم سینمای ایران، از صنف‌های زیرمجموعه خانه سینما است و در روزهای گذشته چندین تشکل صنفی سینمایی و همچنین جعفر پناهی، فیلمساز مستقل، و جشنواره برلین خواستار آزادی او شده بودند.

این سینماگر سال گذشته هم به دلیل انتشار ویدئویی در حمایت از خیزش انقلابی چند بار احضار شده بود.

لیلا نقدی پری در تاریخ ۲۶ شهریور امسال در سالگرد جانباختن ژینا مهسا امینی توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

طبق اظهارات آقای برزگر، همسرش ظهر روز بیست و پنجم شهریور ماه از منزل خارج شده بود و شامگاه یکشنبه بعد از حدود ۳۰ ساعت بی‌خبری از زندان قرچک تماس گرفته است.
لیلا نقدی‌پری در جریان انقلاب “زن، زندگی، آزادی” به دلیل انتشار ویدئویی در حمایت از مردم چندین بار احضار شد.

یادداشت مجید برزگر، همسر لیلا نقدی‌پری درباره روند پیگیری بازداشت به شرح زیر است:
لیلا، دیروز ظهر از خانه بیرون رفت در روز مهم بیست و پنج شهریور، من حدود سی ساعت ازش بی خبر بودم. از وضعیتش، سلامتش، موقعیتش و شرایطش – بیست و پنجم، شروع شب، تمام شهر تا بن دندان نظامی و مسلح شهر را گردیدم. شهر خلوت از شهروندان معمولی شب سخت بود شب پایدار بود بسیاری از کلانتری ها پلیس امنیت بازداشتگاهها کم کم بیمارستانها کم کم کوچه،ها، خیابان ها با کایلو از شرقی ترین بخشهای تهران تا میدان انقلاب و آزادی… شهر ساکت شب.

اما درون تا ظلمت ، نبض خطر مداوم می‌زد.
و تا دم دمای صبح خسته و پر از افکار ویران کننده برگشتیم اول صبح بیرون زدم و باز گشتن تا اخبار دستگیرشدگان رسید از جایی به نام یگان امداد تهران بزرگ رفتم و با جمعیتی یک دوهزار نفری از خانواده ها روبه رو شدم با برادرم حمید رفتیم هیچ کس اطلاعی نداشت و هیچ کس اطلاعی نمی‌داد، گاهی اسامی خوانده میشد و من مایوس تر اما عجالتن تنها امید بود این یگان کسانی آزاد میشدند.

جلو می‌رفتم و عکس لیلا را نشان میدادم اغلب یادشان نمی آمد. «آخه هزار نفر بودیم اون تو یکی دو نفر گفتند مطمئن اند که آن توست. چاره ای نبود. تنها امید بود جعفر جان پناهی و محمد جان رسول اف نزدیکیهای ظهر رسیدند تا تنها .نباشم به رسم معرفت همیشه گیشان و بعد تر مهرداد جان زاهدیان و عاطفه جان و کمی بعد تر مسعود و انسی جان و ژیلا و سمیرا و الوند جانم و حامد رجبی و در طول روز بعد از انتشار خبر صد ها تماس صدها تماس پیگیری رفقا. صدها تماس نگران رفیقانه ما هنوز امیدوار.
اعلام اسمش صد نفری یا بیشتر آزاد شدند و هنوز اسمش اعلام نمی شد حدود یازده و نیم شب تلفن زنگ زد و لیلا بود محکم و قاطع و مسلط که خوبم خیلی خوب حکم بازداشت موقت گرفته ام و الان در زندان قرچک ورامین بعدِ بیشتر از بی خبری خوشحال شنیدن صدایش و یافتن جایش و تیر کشیدن پشتم از «بازداشت موقت» و «زندان» «قرچک» چرا اینقدر سنگین؟ همه که دارند آزاد می شوند؟

بازداشت موقت یعنی بی تکلیفی مطلق تا قاضی کی بخواهد پرونده را ارجاع دهد به دادگاه و تازه دادگاه و لابد حکم جدید نیمه شب با جعفر و حمید و حامدرفتیم جلوی زندان قرچک می دانستیم نیمه شب است و کسی جوابگو نیست نبودند اما نزدیک تر شدیم به لیلا و اما و حتمن فردا روز دیگری ست: روشن. این شرح نیمه شبی بماند به یادگار.