/

«شیرخوارگانِ حسینی»؛ تحریف معنای مادری و نظامی‌سازیِ فاشیستیِ جامعه

عرفان ثابتی ـ نظامی‌سازیِ فاشیستی روزی با ظاهری غیرمذهبی در «بچه‌های گرگ ماده» در ایتالیا پدیدار می‌شود، و روز دیگر چهره‌اش را زیر نقابِ مذهبیِ «شیرخوارگان حسینی» پنهان می‌کند. «وظیفۀ ما این است که - هر روز و همه‌جا - نقاب از چهره‌اش برداریم و نمونه‌های جدیدش را افشا کنیم».

خواندن این مطلب 15 دقیقه طول میکشد.

در اوایل دهۀ ۱۹۲۰ در حالی که ایتالیا با مشکلات اقتصادی و اجتماعیِ مختلفی دست به گریبان بود، بنیتو موسولینی برای انحراف افکار عمومی از اوضاع اسف‌بار کشور کوشید تا جامعه را «نظامی‌مآب» کند. رسانه‌های کشور در شیپورِ برتری نظامیِ ایتالیا می‌دمیدند، شهروندان عادی چکمه‌های تنگ می‌پوشیدند و دوش‌به‌دوش یکدیگر در حضور «پیشوا» رژه می‌رفتند، کودکان را به عضویت گروه‌هایی مثل «بچه‌های گرگ ماده» درمی‌آوردند تا آدم‌کشی در راه فاشیسم بیاموزند؛ امری که یادآور برگزاری «همایش شیرخوارگان حسینی» و تأسیس سازمان‌هایی نظیر «بسیج دانش‌آموزی» و «بسیج دانشجویی» در جمهوری اسلامی است.

همان‌طور که مایکل مندلبام، استاد بازنشستۀ سیاست خارجی آمریکا در دانشگاه جانز هاپکینز، می‌گوید، «فساد عنان‌گسیخته» به نارضایتی گستردۀ ایرانیان از جمهوری اسلامی دامن زده است. حکومت «دزدسالارِ» حاکم بر ایران از سال‌ها قبل برای انحراف افکار عمومی از فساد کلانِ خود به ماجراجویی‌های نظامی در خاورمیانه روی آورده و به کمک دستگاه عظیم پروپاگاندا چنین وانمود کرده که هدف از ماجراجویی‌های منطقه‌ای، حفظ امنیت ایران است!

عجیب نیست که رسانه‌های این «امپراتوری دروغ» زنانی همچون مادر محسن حججی، پیکارجویی که هزاران کیلومتر دورتر از ایران در سوریه در راه حفظ منافع جمهوری اسلامی به قتل رسید، را «مادر نمونه» و «الگویی شایسته» معرفی ‌می‌کنند.

او می‌گوید: «۱۶ سالم بود که ازدواج کردم و زود هم بچه‌دار شدم… ما خیلی به مبارزه در راه اسلام اعتقاد داشتیم… من هم همیشه بچه‌هایم را تشویق می‌کردم و برایشان از خاطرات جبهه رفتن پدرشان می‌گفتم. به آن‌ها می‌گفتم پدرتان چند سال در جبهه‌های جنگ بود شما هم اگر جنگی پیش آمد، می‌توانید بروید و من مانع‌تان نمی‌شوم… [محسن] عاشق سردار قاسم سلیمانی بود. حتی تا روز آخر که داشت می‌رفت، باز تکرار می‌کرد که من چه زمانی می‌توانم سردار را ببینم… ان‌شاءالله [علی فرزند خردسال محسن] به‌سلامتی بزرگ شود و راه پدرش را ادامه دهد و در این راه قدم بگذارد… خودم هم خیلی دوست دارم از نزدیک رهبر را ببینم و بگویم من هم بچه‌ام را فدای رهبر و حضرت زینب کردم».

برعکس، در جمهوری اسلامی مادرانی که پسرانی «دگراندیش» پرورش داده‌اند، مادر یا شهروند واقعی به شمار نمی‌روند و نه تنها از بسیاری از حقوق شهروندی محروم‌اند بلکه به شکل‌های گوناگون آماج حملات نهادهای سرکوبگر جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند. برای مثال، می‌توان اشاره کرد به تهدیدات مکرر و صدور احکام زندان برای برخی از «مادران خاوران» در چند دهۀ گذشته، حملات بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی از جمله رئیس قوۀ قضائیه، رئیس مجلس و اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، وبلاگ‌نویسی که در بازداشت به دست پلیس فتا به قتل رسید، و تهدید و ضرب و شتم و حبس «مادران دادخواهِ» بسیاری از جان‌باختگان اعتراضات سال‌های اخیر، از جمله ناهید شیرپیشه، کاملیا سجادیان و ماه‌منیر مولایی راد.

جانِ ایرانیان در حکومت نظامیان، رایگان است. به همین دلیل است که در سال ۱۳۹۸، امیرعلی حاجی‌زاده، فرماندۀ نیروی هوافضای سپاه، در دیدار با خانوادۀ فاطمه محمودی، یکی از جان‌باختگان فاجعۀ شلیک نیروهای هوافضای سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربریِ اوکراینی، در سخنان بی‌آزرمانه‌ای یادآور «دوگانه‌باوری» و «زبان نوین» در «۱۹۸۴» اورول گفت: «این کار کارِ دشمن بود و در جنگ بالأخره زد و خورد هست دیگه…انتقام خون این شهدا را هم از آن‌ها خواهیم گرفت به اذن الله. این را مطمئن باشید و به شما هم تسلیت عرض می‌کنیم، تبریک عرض می‌کنیم. این شهیدۀ عزیز به هر حال الان متعلق به هشتاد میلیون است».

مسئولیت‌گریزیِ این فرماندۀ ارشد سپاه و «تبریک‌گویی» به مناسبت «قتل» یک شهروند ایرانی به دست نیروهای تحت امر خود، و همدلی و همراهیِ ظاهریِ اعضای خانوادۀ این جان‌باخته با این «آمرِ» فاجعه، خشم و حیرت بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی را در پی داشت.

شاید توجه به بخشی از سخنرانیِ سوتلانا الکسیویچ در هنگام دریافت جایزۀ نوبل ادبیات سال ۲۰۱۵ به فهم این وضعیتِ هم‌زمان شگفت‌آور و غم‌انگیز کمک کند.

او می‌گوید: «من در کشوری زندگی می‌کردم که … به ما یاد می‌دادند که عاشق آدم‌های مسلح باشیم. اگر در کشور دیگری بزرگ شده بودم، نمی‌توانستم راهی را که رفته‌ام بروم. شرّ بی‌رحم است و باید خودت را در مقابل آن واکسینه کنی. ما بین جلادان و قربانیان بزرگ شدیم. پدر و مادرهایمان در هراس زندگی می‌کردند و همه‌چیز را به ما نمی‌گفتند – و اغلب اصلاً چیزی نمی‌گفتند – اما هوای زندگی ما آلوده بود. شرّ از ما چشم برنمی‌‌داشت».

اومبرتو اکو، روشنفکر ایتالیایی، در جستار «فاشیسم جاودانی» می‌نویسد: «فاشیسم می‌تواند در نقاب معصومانه‌ترین چهره‌ها دوباره پدیدار شود. وظیفۀ ما این است که – هر روز و همه‌جا – نقاب از چهره‌اش برداریم و نمونه‌های جدیدش را افشا کنیم.».

نظامی‌سازیِ فاشیستی روزی با ظاهری غیرمذهبی در «بچه‌های گرگ ماده» در ایتالیا پدیدار می‌شود، و روز دیگر چهره‌اش را زیر نقابِ مذهبیِ «شیرخوارگان حسینی» پنهان می‌کند. «وظیفۀ ما این است که – هر روز و همه‌جا – نقاب از چهره‌اش برداریم و نمونه‌های جدیدش را افشا کنیم».

اگر نمی‌خواهیم در سرزمینی بمیریم که، به قول احمد شاملو، در آن «مزد گورکن از آزادیِ آدمی افزون‌تر باشد» نباید از ترویج گفتمان «آزادی، کرامت و عدالت» و «استقامت سازنده» در برابر «فاشیسم مذهبی» دست برداریم.

*عرفان ثابتی مترجم، پژوهشگر جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی دین و فلسفه