عماد شرقی
//

روایت عماد شرقی از تحمل پنج سال و نیم زندان در ایران: گروگان گیری؛ یک شیوه حکمرانی

عماد شرقی شهروند دوتابعیتی که در جریان تبادل اخیر آزاد شد و به آمریکا بازگشت، رفتارهای غیرانسانی در دوران بازداشتش را شرح داده است.

خواندن این مطلب 12 دقیقه طول میکشد.

به گزارش فرانیوز به نقل از ایندیپندنت فارسی، عماد شرقی، تاجر ایرانی‌ــ‌آمریکایی که بیش از پنج سال‌ (۱۹۷۵ روز) را در زندان جمهوری اسلامی گذراند و به‌تازگی به آمریکا نزد خانواده‌اش بازگشته است، در گفت‌وگویی با شبکه سی‌بی‌اس نیوز، آنچه را در ایران بر او گذشت، حکایت کرده است.

جمهوری اسلامی ایران و ایالات‌ متحده آمریکا در نهایت پس از حدود یک سال مذاکره غیرمستقیم بر سر مبادله زندانیان با یکدیگر توافق کردند. بر مبنای این توافق، جمهوری اسلامی پنج شهروند دوتابعیتی از جمله عماد شرقی را که با اتهام‌های امنیتی زندانی کرده بود، آزاد کرد و ایالات‌ متحده نیز متعهد شد چهار ایرانی محبوس در این کشور را آزاد کند. واشنگتن همچنین امکان دسترسی تهران به دارایی‌های مسدود‌شده جمهوری اسلامی در کره‌ جنوبی را فراهم کرد.

عماد شرقی و چهار شهروند آمریکایی دیگر روز ۱۸ سپتامبر ابتدا به دوحه پرواز کردند و پس از آن به واشنگتن رسیدند. حالا بعد از گذشت بیش از یک ماه از آزادی، عماد شرقی در مصاحبه‌ای تاکید می‌کند: «این موضوع هرگز نباید اتفاق می‌افتاد. با این حال من این پنج سال و نیم را هدر ندادم. چیزهای زیادی در مورد خودم، در مورد انسانیت، در مورد آنچه در زندگی مهم است یاد گرفتم. در زندان روزهایی وجود دارد که به مرگ می‌رسی و در نتیجه چیزهای زیادی را می‌آموزی».

عماد شرقی پیش از انقلاب، وقتی ۱۳ سال داشت، ایران را ترک کرد. او در ایالات متحده به کالج رفت، با همسرش بهاره آشنا شد و تجارتی را به نمایندگی از شرکت‌های شیمیایی ایالات متحده در خاورمیانه راه‌اندازی کرد و سپس برای یک شرکت سهامی خصوصی در ابوظبی کار کرد. در سال ۲۰۱۶، عماد و بهاره که او نیز ایرانی‌ــ‌آمریکایی است، تصمیم گرفتند به ایران سفر کنند؛ اما این سفر برای عماد شرقی گران تمام شد و او با اتهام‌های مبهم امنیتی و جاسوسی در ایران بازداشت شد.

او آن لحظه را این‌طور به یاد ‌آورد: «پس از نیمه‌شب ۲۳ آوریل ۲۰۱۸ بود که حدود ۱۵ مامور مسلح به خانه ما در تهران آمدند و گفتند که حکم بازداشت من و همسرم را دارند. با این حال فقط مرا با خودشان به زندان اوین بردند. در آنجا به من گفتند اینجا برای تو پایان خط است و به احتمال زیاد هرگز دنیای بیرون را نخواهی دید. ماموران گفتند از آن به بعد کسی مرا با نامم خطاب نمی‌کند و من دیگر یک شماره‌ام؛ ۱۰ــ۰ــ۹۷ کد من بود».

این شهروند دوتابعیتی در ادامه یادآوری آن روزها گفت: «پس از آن، جهنم شروع شد. آن‌ها تهدید به شکنجه می‌کردند و در کارشان برای شکنجه روانی خبره بودند. آن‌ها شما را به یک اتاق بسیار کوچک می‌برند و سپس یک انسان غول‌پیکر در آنجا مدام به شما ضربه می‌زند و هلتان می‌دهد و تهدید می‌کند که شما را می‌کشد. سپس ماموری که قرار است در نقش پلیس خوب عمل کند، وارد می‌شود و می‌گوید که نمی‌تواند جلو همکارش را بگیرد مگر اینکه اعتراف کنید. گفتند باید اعتراف کنی که جاسوسی؛ خیلی مضحک است».

شرقی می‌گوید که بازجویانش او را به برق‌گرفتگی، غرق شدن در آب و حلق‌آویز کردن تهدید کردند؛ «با همه این تهدیدها می‌دانستم که نمی‌خواهند فعلا به دستاوردی که به آن رسیده‌اند، آسیب برسانند. من به عنوان یک شهروند آمریکا برایشان دستاورد بودم و می‌توانستند از طریق من به خواسته‌هایشان برسند».

این زندانی دوتابعیتی آزادشده تاکید کرد که بازجویی‌ها گاهی به مدت ۹ ساعت در روز ادامه داشت: «آن‌ها فیس‌بوک مرا هک کرده بودند و بر اساس آن از من سوالاتی می‌پرسیدند. آن‌ها فهرست تمام افرادی را که در طول ۳۰ سال گذشته به دلیل تجارتم با آن‌ها ملاقات کرده بودم، بررسی کردند و درباره‌شان از من سوال می‌پرسیدند».

در دسامبر ۲۰۱۸، پس از هشت ماه بازجویی، عماد شرقی ناگهان با قرار وثیقه آزاد شد. همسرش بهاره که دستگیر نشده بود، در آن زمان توانست ایران را ترک کند و عماد شرقی انتظار داشت به‌زودی به او بپیوندد اما اجازه خروج از ایران را نداشت.

او درباره مسیر پرونده‌اش گفت: «پرونده من به دادگاه انقلاب فرستاده شد؛ جایی که قاضی صلواتی حضور داشت که به قاضی اعدام معروف است. در نوامبر ۲۰۲۰، به دلایل واهی از جمله ارتباط با خارجی‌ها به ۱۰ سال حبس محکوم شدم. در این مرحله یکی از دوستانم پیشنهاد فرار از ایران را داد. با کمک قاچاقچیان به کردستان رسیدم و در آستانه خروج از مرز بودم که بازداشت شدم. بعد از آن، دور دوم حبس آغاز شد و هشت ماه دیگر هم تحت بازجویی قرار گرفتم. در این هشت ماه نزدیک به ۴۰۰ ساعت بازجویی شدم».

عماد شرقی حالا پس از گذشت تمام آن روزها و بازگشتن کنار خانواده، می‌گوید که مدام از خود می‌پرسد این اتفاق اصلا چرا افتاد؟ چرا این کار را با من و خانواده‌ام کردند و پاسخ می‌دهد: «جواب این سوال ساده است؛ گروگان‌گیری برای رسیدن به اهداف سیاسی به عنوان یک شیوه حکمرانی.»