ایدئولوژی چیست؛ برده افکار آن دیگری شدن

هیربد هیومن ـ ایدئولوژی مجموعه ای از ایده‌ها و آرمان‌های نظری است که بر اساس آن پایه‌های زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی گاهی قوانین و محدودیت ها را تعریف می‌کنند. این مجموعه‌های سیستماتیک و پیوسته از ایده‌ها و مفاهیم نظری به انسان کمک می‌کند تا با آفرینش یک الگوی فکری به درک مفاهیم پیچیده بپردازد.

خواندن این مطلب 9 دقیقه طول میکشد.

اما این ایدئولوژی ها وقتی‌که به عنوان یک نظام قطعی شناخته شوند، برای انسان و جوامع بشری خطرناک می‌شوند. در واقع آنجا که انسان‌ها باور کنند مجموعه ای از ایده های نظری، این توانایی را دارند تا زندگی اجتماعی انسان و یا هستی  را به تمامی درست و کامل تعریف کنند، این اعتقاد باعث می‌شود تا خود را محدود به پذیرش آنها به عنوان امور مطلق کنند. با این تفکر، دچار بدویت شده و رابطه شان با زندگی قطع می‌شود و مانند یک سلول سرطانی در تضاد با واقعیت وجودی خود قرار می‌گیرند.

فرقی نمی‌کند این ایدئولوژی ها از طرف مردمانی بیاید که خود را پیام آور خدایان می‌دانند و یا فلاسفه ای که خدا و پیامبرانش را به سخره می گیرند و با سوالات بی جواب خود ماهیت آنها را نفی می‌کنند. واقعیت آن است که آنچه برگرفته از ذهن انسان است تصویری مخدوش و بسیار جزئی از انعکاس زندگی در ذهن است و با واقعیت زندگی بسیار فاصله دارد.

جوامع انسانی به مانند خود انسان یک موجود در حال تکامل‌اند و تحت تاثیر عوامل بسیار گوناگون. عواملی که تا به امروز انسان فقط با گوشه کوچکی از آن آشنا شده و به جرات می‌توان گفت هیچ چیزی از واقعیت آنها نمی‌داند.

ایدئولوژی ها به انسان توان درک مفاهیم را می‌دهند و‌ با واقعیت فاصله بسیار دارند. پذیرش آنها به عنوان واقعیت باعث افول انسان شده و تا نابودی جوامع پیش می‌رود.

در طول عمر کوتاه انسان خردمند جوامع بسیاری اسیر باور ایدئولوژی های جذاب و باور پذیری شدند که خسارات جبران ناپذیری برای آنها داشته است. ایدئولوژی های مذهبی که از زبان خداوند، آن قادر مطلق که تا به امروز هیچکس او را ندیده است و اما بسیار از او‌ شنیده اند و یا نظریه پردازانی که از سلسله مراتب ‌ و قدرت و تعصب گفتند تا فیلسوفانی که با استدلال های شیرین خود به جنگ با نظریه های دیگران پرداختند.

این ایدئولوژی های نظری  گاها چنان باور پذیر می‌شوند که آرمانشهرهای آنها در ذهن جوامع، لذتش از لذت زندگی بیشتر شده و جوامع را برآن می‌دارد تا در توهم رستگاری و عروج والای انسانی هرآنچه از مدنیت و حیات دارند، ویران کنند و آنها را خرج اثبات رویاهای مالیخولیایی خود کنند.

برای مثال آرمانشهر ابراهیم و قربانی کردن پسرش برای رستگاری و یا مسیح و صلیب و خدا و اسلام و قوانین شریعت اش که قرار است تا ابد یکسان بماند و یا هیتلر و نظریه آریایی بودنش و نژاد برتر و یا مارکس و جنگ با امپریالیسم جهانی و برابری و برادری. کدام یک از این ایدئولوژی ها باری از دوش انسانها برداشته و یا دردی دوا کرده است بجز جنگ و فقر و بدبختی و رنج.

انسان خردمند ذهنش را جاری می‌کند اما خودش را در سکون لحظه و زندگی نگاه می‌دارد و به دنبال یک شکل و یکدست کردن جوامع نیست. تعدد افکار و اندیشه‌ها و باورها را می‌پذیرد تا جامعه انسانی مثال طبیعت و زندگی در خودش رشد و تکامل یابد.

ایدئولوژی ها به ما مجال درک مفاهیم را می‌دهند در عین حالی که می‌دانیم آنها ساخته و پرداخته ذهن بشر بوده و نباید آنها را به عنوان حقایق در ذهن بپذیریم.

خیال آرمانشهر، حاصل ضعف انسان از رویارویی با واقعیت پشت زندگی است. زندگی نهایت آن چیزی است که انسان به آن دسترسی دارد و تنها آرمانشهر موجود همین زندگی و شانس حیات است. آنجا که به دنبال بهشت موعود یا جامعه آرمانی می‌گردیم یعنی ضعف تمام وجودمان را گرفته، که خیال می‌کنیم به پشتوانه تخیل می‌توانیم چیزی ورای واقعیت زندگی‌ بسازیم و در آن جاودانه شویم.

انسان ایدئولوژیک ضعیف ترین و حقیرترین نوع بودن را در هستی تجربه می‌کند. ایدئولوژی ها، خرافات باور پذیری هستند که چون افیون، ذهن را با خود تا ورطه نابودی می‌برد.

به دنبال ایدئولوژی ها رفتن یعنی برده افکار آن دیگری شدن.

هیربد هیومن فعال مدنی و تحلیلگر مسائل سیاسی