به گزارش فرانیوز، نگاهی داریم به عناوین و گزارشات چند روزنامه صبح کشور که در ادامه می خوانید؛
روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت؛ چرا روسیه متحد استراتژیک نیست؟
پساز برگزاری اجلاس مشترک میان نمایندگان کشورهای عربی و روسیه، موسوم به مجمع همکاری عرب و روسیه، در مراکش بیانیهای در پایان اجلاس ازسوی اعضای شرکتکننده منتشر گردید که در آن از ادعاهای امارات درخصوص جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی نهتنها حمایت شده بود بلکه پیشنهاد گردیده بود که برای حل این موضوع در روابط ایران و امارات، موضوع به مجامع بینالمللی ارجاع گردد .طرح موضوع اعاده جزایر ازسوی ایران به امارات از جانب کشورهای عربی تازگی ندارد چرا که پس از بحران اشغال کویت توسط عراق این موضوع تقریبا در تمامی اجلاسهای عربی مطرح و در بیانیه پایانی کشورهای عرب شرکتکننده از ادعای امارات حمایت و از ایران تقاضا کرده بودند که جزایر سهگانه به امارات اعاده گردد اما آنچه در اجلاس همکاریهای عرب و روسیه سبب حساسیت موضوع گردید حمایت روسیه از ادعای امارات در خصوص جزایر بود. این موضع روسیه درست هنگامی به وقوع پیوست که روابط ایران و روسیه بهخصوص پساز بحران اوکراین وارد مرحله جدیدی شده و دو کشور صحبت از آماده آمادهسازی سند راهبردی برای گسترش روابط میان دو کشور در حوزههای مختلف و بلندمدت میکنند و بهکرات واژه متحد استراتژیک ازسوی کارگزاران سیاست خارجی ایران در خصوص روسیه مطرح گردیده است .لذا موضع اخیر روسیه در مجمع همکاریهای عرب و روسیه سبب طرح مجدد سوالاتی در حوزه سیاست خارجی گردیده است که شاید مهمترین آنها عبارت باشند از: ۱- سیاست شرقگرایی دولت سیزدهم تا چه حد مبتنی بر واقعگرایی بوده و قادر به تأمین منافع ملی ایران میباشد؟ ۲- تأکید برخی از نخبگان دانشگاهی در خصوص عدم اعتماد به روسیه تا چه اندازه قابل توجه است؟ ۳- آیا اصولا در دوران پسا جنگ سرد میتوان به سهولت صحبت از متحد استراتژیک کرد؟ ۴- و بالاخره اینکه تجربه تاریخی، واقعیتهای جهان بینالملل و نگاه علمی میتواند بیانگر چه نکاتی برای دولتمردان در سیاست خارجی ایران در قبال همسایه شمالی خود یعنی روسیه باشد؟ نگارنده بر این باور است که در هر نگاهی به سیاست خارجی در خصوص روسیه و بهخصوص موضوع اجلاس مراکش نکات ذیل باید مورد توجه قرار گیرد: ۱- درخصوص سیاست خارجی روسیه در قبال خاورمیانه واقعیت این است که روسیه به خاورمیانه و تحولات آن نه نگاه استراتژیک بلکه نگاه ابزاری داشته و درصدد استفاده از کارت تحولات این منطقه در چانهزنی با غرب بهخصوص در حوزه تحولات بینالمللی و اکنون در خصوص تحولات بحران اوکراین میباشد ۲- سیاست خارجی روسیه در قبال خاورمیانه دارای نوعی تداوم است و مولفههای اقتصاد، امنیت و ایدئولوژی در مقاطع مختلف جهتدهنده سیاست این کشور در قبال خاورمیانه بوده است ۳- برخی عوامل همانند وجود مرزهای مشترک میان ایران و روسیه، تحریمهای دو کشور ازسوی غرب در موقعیت کنونی، مقابله با بنیادگرایی افراطی در شمال ایران و جنوب روسیه، جلوگیری از گسترش نفوذ غرب در آسیای مرکزی و قفقاز و بالاخره نیاز دو طرف به همکاریهای نظامی سبب گسترش روابط تا سطح همکاریهای استراتژیک میان دو کشورگردیده است. ۴- شکست برجام، تغییر مسوولان سیاست خارجی و افزایش چالش در روابط ایران با غرب در دولت سیزدهم همراه با تأکید بر دکترین شرقگرایی با محوریت چین و روسیه نقش مهمی در گسترش روابط ایران و روسیه در مقطع کنونی داشته است اما در سوی دیگر واقعیت این است که در داخل جامعه ایران بهخصوص در میان نخبگان دانشگاهی و افکار عمومی نسبت به دکترین شرقگرایی نوعی بیاعتنایی و بیاعتمادی وجود دارد اگرچه شاید یکی از عوامل اصلی این موضوع حاکم بودن فضای رقابت حذفی و مچگیری سیاسی درمیان جناحهای حاضر در فضای سیاسی ایران باشد ولی بهنظر میرسد بخشی از آن نیز ناشی از مولفههای فرهنگ سیاسی ایرانیان بهدلیل تجربه تاریخی خود از عملکرد همسایه شمالی و نوع موضعگیری دولت روسیه در قبال ایران و دیگر متحدین خود درخاورمیانه در برخی از بزنگاههای تاریخی بوده است .آنچه امروز حساسیت را در فضای گفتمانی ایران دو چندان کرده است حمایت روسیه از ادعاهای امارات درخصوص جزایر ایرانی و نادیده گرفتن تمامیت ارضی ایران بوده است. البته یادآوری یک نکته ضروری است وآن اینکه طرح موضوع ازسوی کشورهای عربی یک امر عادی است چراکه یکی از مولفههای اصلی گفتمان سیاسی جهان عرب ناسیونالیسم است و این کشورها همیشه سعی داشتهاند تا با طرح یک دشمن خارجی بتوانند این ناسیونالیزم را زنده نگه دارند اما اینکه چرا روسیه در قبال این موضوع در مقطع کنونی سیاست حمایت اتخاذ کرده است واقعیت این است که این کشور برای خروج از انزوا پساز بحران اوکراین، دستیابی به بازارهای جدید تسلیحاتی و مهمتر از همه به دست گرفتن نقش اصلی در منازعه اخیر اعراب و اسراییل موسوم به توفان الاقصی منافع خود را در این راهکار میبیند تا از نفوذ کشورهایی مانند امارات متحده عربی در جهان عرب بتواند برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند. علیایحال موضع اخیر دولت روسیه میتواند بیانگر چند نکته مهم برای مسوولان سیاست خارجی ایران باشد: ۱- اینکه برخی واقعیتها هر دو کشور را ناگزیر به همکاری در موقعیت کنونی میکند و ممکن است ایران روسیه را متحد استراتژیک تلقی کند اما مسوولان سیاست خارجی باید این واقعیت را بپذیرند که روسها چنین تلقی نه از ایران بلکه از هیچکدام از کشورهای خاورمیانه ندارند. ۲- ایران میتواند بهدنبال برنامهریزی برای یک همکاری استراتژیک و بلندمدت با روسیه باشد اما این بهمعنای تلقی از روسیه به عنوان متحد استراتژیک نیست ۳- نخبگان سیاسی و مسوولان سیاست خارجی در تصمیمگیریهای خود فارغ از سیاستزدگی و مچگیری سیاسی عمل کرده و ملاک آنها واقعگرایی برای تأمین منافع ملی ایران باشد ۴- حساسیت نسبت به روسیه در محافل آکادمیک و دانشگاهی نباید صرفا گرایش به غرب تلقی گردیده و باید به آن توجه شود ۶- و بالاخره اینکه در هر تصمیمگیری برای سیاست خارجی باید هدف تأمین منافع ملی از طریق راهکار چندجانبهگرایی در دوران پسا جنگ سرد و مدنظر قرار دادن این ضربالمثل ایرانی باشد که هیچگاه نباید تمام تخممرغهای خود را در درون یک سبد قرار داد.
روزنامه جوان به مطلبی با عنوان روایت روزنامه اصلاحطلب از دوشقه شدن اصلاحطلبان نوشت؛
هر چه به زمان برگزاری انتخابات مجلس نزدیک میشویم، اختلافات داخلی جبهه اصلاحات بیشتر رخ مینماید. اصل اختلافات بر سر چگونگی ورود اصلاحطلبان به انتخابات مجلس است؛ اینکه مشارکت بدون لیست داشته باشند یا کلاً مشارکت نداشته باشند. این میان یک نظر هم میگوید مشارکت کنیم و لیست هم بدهیم که البته نظر کم طرفداری هم نیست و برخی احزاب جبهه اصلاحات از جمله کارگزاران سازندگی اعلام کردهاند در انتخابات لیست خواهند داد.
این خط اختلافی در انتخابات مجلس سال ۹۸ و در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ هم وجود داشت. در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ اصلاحطلبان تندرو علاقهای به حمایت از عبدالناصر همتی که سبقه کارگزارانی داشت، نشان ندادند. این عدم حمایت باعث شد که کسانی مثل حسین مرعشی، دبیر کل حزب کارگزاران حتی الان هم منتقد آن باشند و دلیل شکست در انتخابات ۱۴۰۰ را همین رویکرد تندروها بدانند.
روزنامه آرمان امروز در گزارشی با اشاره به دو شقه شدن جناح چپ در انتخابات مجلس مینویسد: «اصلاحطلبان تندرو یعنی آنهایی که سعی میکنند تا بهنوعی با حضور یا عدم حضور در انتخابات رفتار سیاسی و مدنی خود را با حاکمیت مرزبندی کنند، در مورد حضور در میدان انتخابات ۱۱ اسفند که قرار است چهره مجلس دوازدهم را مشخص کند سه سناریوی مد نظر دارند. ۱) در انتخابات شرکت نکنند؛ ۲) لیست ندهند، اما از برخی چهرهها حمایت کنند و ۳) تحریم انتخابات. این طیف از اصلاحطلبان تلاش میکنند در این فاصله تا انتخابات دیگران را در صف خود قرار دهند.»
در بخش دیگری از این مطلب آمده است: «در مقابل طیف تندرو این اردوگاه طیف دیگری حضور دارند که نهتنها تلاش میکنند برنامههای انتخاباتی خود را ادامه دهند حتی بهدنبال کسب کرسیهای بیشتری در مجلس شورای اسلامی هم هستند. البته ناگفته نماند که این طیف همانند قشر رادیکال مطالباتی از حاکمیت دارند و اعتراض خود به نگاه استصوابی و … را هم مطرح میکنند، با این حال در انتظار نرمش شورای نگهبان برای ورود دوباره به بهارستان هستند.» گرچه اصلاحطلبان موضوع ردصلاحیتها و عدم آزادی در انتخابات را به عنوان دلیل تردید برای نحوه مشارکت در انتخابات مطرح میکنند، اما در واقع میدانند که اقبالی برای پیروزی در انتخابات ندارند. هم از این روست که یک روزنامه اصلاحطلب مینویسد: «بسیاری بر این باورند که شاید امروز خود سید محمد خاتمی در قامت رهبر اصلاحات نیز میداند که شرایط جامعه و انتخابات به نحوی است که دیگر تَکرار سال ۹۶ نیز امروز مؤثر نمیافتد و باید چاره دیگری اندیشید.»
مرتضی الویری، فعال سیاسی اصلاحطلب هم در عین اذعان به اینکه «تنها راه نجات کشور حضور مردم در انتخابات است» معتقد است که «خاتمی صد بار دیگر هم تکرار کند اثری ندارد».
او در گفتوگویی بیان کرده که «ارزیابی بنده از سکوت خاتمی، عبدالله نوری و موسوی خوئینیها به این ترتیب است که آنها هم نسبت به روند برگزاری انتخابات معترض هستند و احساس میکنند شرایط نامساعد است و نهادهای حاکمیتی به اندازهای بد عمل کردند که اگر همه این بزرگواران مردم را تشویق به انتخابات کنند، مردم به همچین تقاضایی لبیک نخواهند گفت… خاتمی که یکبار کلمه تکرار را به کار برد و منجر به شور و هیجان در انتخابات شد، اگر الان صد بار هم کلمه تکرار را تکرار کند، یقیناً هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.»
سخنان الویری البته نکات بامزهای دارد؛ اول اینکه آیا در سال ۹۶ تکرار خاتمی بود که منجر به حضور مردم شد؟ یا آنکه خاتمی، چون میدانست که مردم در انتخابات شرکت میکنند، روی موج حضور مردم بازی تکرار را راه انداخت تا بگوید مردم به خاطر او آمدهاند؟
دوم اینکه نهادهای حاکمیتی بد عمل کردند یا دولتی که به قول الویری با تکرار خاتمی شکل گرفت، بد عمل کرد و با ناامیدی مردم باعث کاهش حضور مردم در انتخابات شد؟ آیا اصلاحطلبان که سالها در دولتهای مختلف بخشهای مهم کشور را در دست داشتند، بد عمل نکردند؟!
روزنامه تجارت در مطلبی با عنوان ادعاهای تکراری در زمین بازی سوخته نوشت؛
پس از انتشار گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی ایالات متحده آمریکا و سه کشور اروپایی موسوم ه تروئیکای اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان بیانیه ای
ضد ایرانی را منتشر کردند. به گزارش «تجارت آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان شامگاه پنجشنبه و در پی انتشار گزارش جدید آژانس بین المللی انرژی اتمی در خبرگزاری رویترز که در آن ادعا شده بود «ایران تولید اورانیوم با خلوص ۶۰ درصد خود را افزایش داده است» بیانیه مشترکی را صادر و این اقدام ادعایی ایران را محکوم کردند. این کشورها اقدام تهران را که مدعی هستند باعث تشدید بی وقفه برنامه هسته ای ایران میشود، محکوم کردند. این چهار کشور همچنین مدعی شده اند یافته ها نشان دهنده این است که ایران میزالن تولید ماهانه اورانیوم تا ۶۰ درصد را سه برابر کرده است. آنها همچنین از ایران خواستند تا فورا این گام ها را به عقب بازگرداند و از تشدید تنش در برنامه هسته ای خود خودداری کند آمریکا و تروئیکای اروپایی مدعی اند یافته ها نشان میدهد ایران به نسبت ماه های گذشته «گامی به عقب برداشته است. رویترز با استناد به بیانیه ای که مدعی است درباره این گزارش محرمانه آژانس به اعضای خود رویت کرده، گزارش داد ایران تولید اورانیوم با خلوص بالای خود را افزایش داده و رویه پیشین کاهش تولیدات خود از اواسط ۲۰۲۳ را به پایان رسانده است.» در این بیانیه همچنین آمده که از زمان کاهش این تولیدات، تاسیسات نطنز و فردو اورانیوم را تا ۶۰ درصد و با سرعت ۳ کیلوگرم در ماه تولید می کردند. در این بیانیه همچنین آمده است: «آژانس تایید می کند که از پایان نوامبر ۲۰۲۳ سرعتی که ایران تولید اورانیوم غنی شده تا ۶۰ درصد را انجام میداد، در این ۲ تاسیسات تا حدود ۹ کیلوگرم در هر ماه افزایش یافته است.»
بیانیه اخیر ضد ایرانی کشورهای غربی در شرایطی صادر شد که «محمد اسلامی» رئیس سازمان انرژی اتمی اما روز چهارشنبه هفته گذشته تاکید کرده بود، «ما ظرفیت غنی سازی ۶۰ درصدی را ادامه داده و ظرفیت جدیدی ایجاد نکرده ایم. این فضاسازی رسانه ای و سیاسی سه کشور اروپایی و آمریکا برای فضاسازی از طریق رسانه های خود است». اسلامی گفت: «همکاری ما با آژانس برقرار است و در چارچوب کار کرده و مشکلی نداریم». آنها مدعی شده اند تولید اورانیوم با غنای بالا توسط ایران توجیه غیر نظامی معتبری ندارد و میران تولید اورانیوم گزارش شده در تاسیسات فردو و نطنز «خطر اشاعه ای بالایی» را به همراه دارد. در بیانیه آمریکا و سه کشور اروپایی همچنین آمده است: ما بر راه حل دیپلماتیک و بر عزم خود مبنی بر اینکه ایران نباید هرگز به سلاح هسته ای دست یابد تاکید میکنیم ادعای غربی ها درباره برنامه هسته ای ایران در حالی است که تهران بارها بر ماهیت صلح آمیز آن تاکید کرده است.
نماینده روسیه در سازمانهای بین المللی در وین گفت که شانس احیای توافق هسته ای ایران در حال حاضر به حداقل رسیده است. «میخائیل اولیانوف» نماینده فدراسیون روسیه در سازمانهای بین المللی مستقر در وین، شانس احیای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را بسیار پایین ارزیابی کرد. اولیانوف دیروز (جمعه) در مصاحبه با شبکه ریانووستی» گفت: «شانس از سرگیری برجام در حال حاضر به حداقل رسیده است. اما در ابتدای مارس ۲۰۲۲ که من مسئول هیأت روسیه در این مذاکرات بودم، همه چیز قبلاً مورد بحث و توافق قرار گرفته و توافق برای احیای برجام در واقع ۹۹ درصد حاصل شده بود». وی با بیان اینکه ظاهرا در پاییز ۲۰۲۲ در واشنگتن تصمیم گرفته شد که نیازی به احیای دوباره توافق هسته ای با ایران نیست توضیح داد: متعاقبا موضع مشابهی توسط انگلیس، فرانسه و آلمان اتخاذ شد و از فوریه تا مارس همان سال به سادگی میز مذاکره را ترک کردند این دیپلمات روس در ادامه مصاحبه با شبکه ریانووستی تصریح کرد: «اظهارات متعاقب نمایندگان تروئیکای اروپایی مبنی بر عدم پایبندی ایران به برجام کاملا ریاکارانه است، زیرا سند توافق شده در سال ۲۰۲۲ به وضوح پایبندی تهران در زمینه هسته ای را تایید کرده بود. اولیانوف با بیان اینکه کشورهای غربی اکنون سر و صدای زیادی درباره غنی سازی ۶۰ درصدی اورانیوم توسط ایران به راه انداخته اند اظهار داشت: طبق برجام ایران اجازه ندارد بیشتر از ۳.۶۷ درصد غنی سازی انجام دهد اما غربی ها خودشان از این توافق بیرون رفتند». وی ضمن کاملا غیر منطقی» خواندن موضع غرب در توافق نکردن با ایران بر سر مسئله هسته ای، افزود: «مهمترین چیز این است که اکنون شرایط مملو از خطر تنشهای غیر کنترل شده در هر لحظه ای است. اما این انتخاب خود آنها (غرب) است و نمی توانیم مجبورشان کنیم به میز مذاکره بازگردند».
روزنامه مردم سالاری در گزارشی با عنوان سفره خانوار ایرانی زیر تیغ تورم نوشت:
به نظر میرسد تورم سفره خانوار را گرفته
است؛ چراکه بر اساس گزارش مرکز آمار تورم
ماهانه برای گروههای عمده خوراکی ها آشامیدنیها و دخانیات، ۴.۱ درصد گزارش شده که این رقم نیز بالاترین تورم ماهانه از ابتدای سال است. آخرین آمارهای رسمی جریانی تلخ در اقتصاد ایران را به نمایش می گذارد؛ این که تورم عمیق تر شده و به دنبال آن سفره مردم کوچکتر این در شرایطی است که بارها از زبان مقامات ارشد دولت سیزدهم ادعا و وعده کاهش تورم را میشنیدیم، اما آنچه که در مقابل اقتصاددانان هشدار می دادند وضعیت قرمز شاخصهای اقتصادی بود. به گزارش خبرآنلاین آخرین گزارش مرکز آمار ایران نشان میدهد که تورم ماهانه آذر برابر با ۲.۹ درصد بوده که از یکسو ۰.۷ واحد درصد نسبت به آبان افزایش یافته است و از سوی دیگر بالاترین تورم ماهانه از اردیبهشت ماه امسال محسوب میشود. نکته ای که در میان این آمارها مشاهده می شود، نشانه ای است که تورم سفره خانوار را گرفته است؛ چراکه براساس گزارش مرکز آمار تورم ماهانه برای گروههای عمده خوراکی ها، آشامیدنی ها و دخانیات ۴.۱ درصد گزارش شده که این رقم نیز بالاترین تورم ماهانه از ابتدای سال است. تورم نقطه به نقطه در آخرین ماه پاییز نسبت به آبان افزایش یک واحد درصدی را ثبت کرد و به ۴۰.۲ درصد رسید تا پس از ۵ ماه دوباره شاهد بازگشت تورم نقطه به نقطه به بالای سطح – ۴۰ درصد باشیم افزایش تورم نقطه به نقطه در شرایطی است که بانک مرکزی تورم ۲۵ درصدی را برای سال ۱۴۰۲ در نظر گرفته بود که با این شرایط دستیابی به این هدف تورمی ناممکن به نظر میرسد. در آذر ماه ۱۴۰۲، تورم سالانه برای خانوارهای کشور به ۴۴.۴ درصد رسیده که که نسبت به آبان ۰.۵ واحد درصد کاهش یافته است.
در همین رابطه علی سعدوندی، اقتصاددان در یادداشتی در فضای مجازی نوشت: سال کنترل تورم با شکست نسبی در تحقق هدف به پایان رسید. او با کلامی مزاح گونه خطاب به مقامات دولت سیزدهم عنوان کرد ارز که کنترل شد مسکن که نزولی شد بورس را عامل تورم میدانستید و متوقف شد رشد نقدینگی را که تا حدی کند کردید بانکها را که کنترل ترازنامه کردید پس چه شد؟ انتظارات تورم کنترل نشد و بانک مرکزی با تحمیل هزینه فراوان در تحقق هدف ناکام ماند. این اقتصاددان عنوان کرد ارز هست زیاد هم هست ولی برای زیر ساخت و کنترل تورم نیست. مجید سلیمی بروجنی کارشناس اقتصادی نیز در یادداشتی در خبرگزاری خبر آنلاین عنوان کرد در دهه گذشته رشد اقتصاد ایران بی ثبات بوده و عمدتا منفی بوده است تحریم ها تاثیر اقتصادی قابل توجهی داشته است. وی افزود دوره های پی در پی تحریم های اعمال شده علیه ایران باعث کاهش قابل توجه تولید ناخالص داخلی شده است. عدم رشد اقتصادی با تورم بالا همراه شده است.
که به کاهش قدرت خرید در شرایط واقعی کمک کرده است. سلیمی بروجنی خاطرنشان کرد در دوره های کاهش رشد اقتصادی افزایش فقر ناشی از کاهش ارزش واقعی درآمد حاصل از دستمزدها و خوداشتغالی بود بر همین اساس از آنجا که درآمد خانوارها بر اثر تورم کاهش مییابد آنها مجبور به کاهش مصرف شدند و بسیاری از خانورها را به عمق فقر سوق داده است.
روزنامه هممیهن در مطلبی با قلم عمر رحمان، پژوهشگر اندیشکده شورای خاورمیانه در امور جهانی درباره شکست توافقهای ابراهیم نوشت:
وقتی امارات متحده عربی و بحرین سپتامبر ۲۰۲۰ توافقهای موسوم به ابراهیم را در باغچه کاخ سفید امضا کردند و دسامبر همان سال، مراکش هم توافق عادیسازی روابط با اسرائیل را امضا کرد، این توافقها بهعنوان یک ابتکار تحولآفرین برای صلح از آن یاد شد که زمینه را برای ایجاد نظامی جدید در خاورمیانه پایه میگذارد اما در پی بیش از سه سال این توافقها نتوانستهاند اثرگذاری مهمی در منطقه داشتهباشند. از زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا در ژانویه ۲۰۲۱ کاخ سفید را ترک کرد، این فرآیند متوقف شده و هیچ توافق جدیدی زیر چتر توافقهای ابراهیم امضا نشدهاست. سوای تقویت روابط دوجانبه میان امضاکنندگان این توافقها، مهمترین اثری که از این موافقتنامهها به دست آمد، این بود که بر احساس ناامیدی، یأس و به حاشیه راندهشدن آرمان فلسطینیان برای آزادی از اشغالگری ۵۶ساله، افزود. این استدلال را بسیار شنیدهایم که تلاشهای هواداران پروژه عادیسازی برای کنار زدن فلسطینیان و به حاشیه راندن آرزوی آنها برای حق تعیین سرنوشت، یکی از اصلیترین عوامل در محاسبات حماس برای آغاز عملیات مرگبارش علیه اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بود؛ رویدادی که در مقابل مسیر وارد کردن عربستان سعودی به گروه کشورهای امضاکننده توافقهای ابراهیم ایجاد مانع کرد.
هرچند بعید است که تحت شرایط ایجادشده پس از حمله ۷ اکتبر پروژه عادیسازی جلوتر برود و ممکن است برای همیشه به محاق برود اما پیش از آن هم به دلیل پنج ضعف ذاتی در فرمول توافقها، جذابیت عادیسازی اعراب با اسرائیل از بین رفتهبود. این پنج ضعف ذاتی شامل فقدان جوهره اصلی، اتکای بیش از اندازه به ایالات متحده آمریکا، مخاطره غیرقابل تحمل تشدید تنش، عدم محبوبیت گسترده و قرار گرفتن بر بنیان ضعیف بود. در نتیجه کشورهای منطقه، از جمله امارات متحده عربی در جستوجوی توافقهای عادیسازی جایگزین بودند که بتواند منطق و روایتی متضاد با توافقهای ابراهیم داشتهباشد اما در عین حال اثرگذاری بیشتر منطقهای (و شاید جهانی) داشتهباشد. برخلاف توافقهای ابراهیم، چنین توافقهایی در واقع ریشه خصومتها را در نظر میگیرند و با هدف کاهش تنشهای بیشمار خاورمیانه منعقد میشوند.
توافقهای دیپلماتیکی که سال ۲۰۲۰ بین اسرائیل و سه دولت عربی امضا شدند، نتیجه سالها روابط پشت پرده با این طرفها بودند. هرچند دولت ترامپ بود که توافقهای رسمی را عملی کرد، اما بنیان این عادیسازی براساس منافع ملی طرفها، بهویژه امارات متحده عربی و اسرائیل بود. مثال امارات متحده عربی بهخوبی میتواند انگیزهها و دلالتهای طرف عربی را نشان دهد. در راستای عادیسازی سه انگیزه برای اسرائیل میتوان برشمرد؛ اسرائیل سالیان سال تلاش میکرد تا جهان را علیه ایران بسیج کند و عادیسازی روابط تا حدودی با هدف منطقهایسازی مناقشه بود و تلاش میکرد تا کشورهایی که رویکرد غیردوستانهای با ایران داشتند با اسرائیل همسوتر شوند. انگیزه دوم این بود که توافقهای عادیسازی میتوانست تاثیری قاطع بر بحثهای سیاست داخلی اسرائیل بگذارد و به این شبهه پاسخ دهد که استمرار سیاستهای اسرائیل علیه فلسطینیان باعث انزوای بینالمللی اسرائیل میشود. جناح راست اسرائیل، تحت رهبری بنیامین نتانیاهو، با عادیسازی روابطش با برخی از نزدیکترین متحدان فلسطین، قصد داشت تا برای همیشه این بحث را جمع کند و خودش را از فرمول «زمین در برابر صلح» رها کند. برای سالیان دراز ایده «زمین در برابر صلح» رویکرد بینالمللی برای صلح را تحت تاثیر خودقرار دادهبود و این ذهنیت را تبلیغ میکرد که برای اینکه اسرائیل بتواند با کشورهای منطقه ارتباط برقرار کند، نخست باید مسئله فلسطین را حل کند. سومین انگیزه اسرائیل این بود که حمایت از فلسطین را در منطقه کاهش دهد. حمایتهای منطقهای نهتنها به تابآوری فلسطینیان کمک میکرد بلکه در محاسبات کشورهای غربی برای ترغیب اسرائیل به حل مسئله فلسطین برای رسیدن به صلح منطقهای هم تاثیر داشتند.
برای امارات متحده عربی اما اصلیترین انگیزه تهدید منطقهای بود که در دوران پس از خیزشهای بهار عربی احساس میکرد. منطق امارات این بود که نهتنها بتواند در منطقهای روزبهروز شکنندهتر در میان جنگهای داخلی، خیزشهای انقلابی، صفبندیهای متغیر ژئوپلیتیک و رقابتهای رو به افزایش، خودش را نجات دهد، بلکه بتواند در شرایط تحول توازن قوای منطقهای خود را بیش از پیش تقویت کند. بهطور اخص دو تهدید اصلی باعث شد تا عزم امارات برای روابط نزدیکتر با اسرائیل جزمتر شود: قدرت رو به افزایش و مداخلهگری ایران بیرون از مرزهای خودش و همچنین گسترش خیزشهای مردمی در منطقه که باعث میشد به دست آوردن فناوریهای جدید جاسوسی برای این کشور از اهمیت ویژهای برخوردار شود. این برداشت که ایالات متحده آمریکا در حال ترک منطقه است؛ احتمال از دست دادن ایالات متحده بهعنوان اصلیترین تضمینکننده امنیت منطقه باعث شد که نگرانی نسبت به فوریت این تهدیدها تشدید شود. قطعاً علاوه بر اینکه اسرائیل بهعنوان یک شریک امنیتی و همچنین یک تامینکننده فناوریهای سرکوب ارزشمند محسوب میشد، دولتهای خلیجفارس رابطه نزدیکتر با اسرائیل را یک ابزار غیرمستقیم برای حفاظت از شراکتشان با واشنگتن میدیدند. اگر بخواهیم سادهتر بگوییم، یکی از اصلیترین عوامل تلاش کشورهای حاشیه خلیجفارس برای نزدیکی به اسرائیل، احیای تعهدات امنیتی ایالات متحده آمریکا بود.
علاوه بر اینکه دولت ترامپ واسطه انعقاد این توافقها بود، آمریکا از چند وجه دیگر هم در این معادله نقش مرکزی داشت. آمریکا در هر توافق امتیازهای ملموسی ارائه کرد؛ برای مثال آمریکا وعده داد که تجهیزات نظامی پیشرفته را در اختیار امارات متحده عربی قرار دهد، ادعای ارضی مراکش را بر صحرای غربی به رسمیت بشناسد و سودان را از فهرست دولتهای حامی تروریسم خارج کند. (سودان بعد از آنکه اواخر سال ۲۰۲۰ برای عادیسازی روابط با اسرائیل اظهار تمایل کرد، کمکم در این مسیر متزلزل شد.) علاوه بر این در مورد مذاکرات عربستان سعودی هم برای پیوستن به کشورهایی که روابط خود را عادیسازی کردهاند، گزارش شدهاست که محمد بنسلمان کاملاً بر آنچه آمریکا میتوانست در اختیار عربستان سعودی قرار دهد، تمرکز کردهبود. برای مثال ریاض خواستهبود تا آمریکا تعهدات خود به معماری امنیتی منطقه را رعایت کند، به برنامه هستهای غیرنظامی عربستان کمک کند و محدودیتهای کمتری برای فروش سلاحهای آمریکایی به عربستان بگذارد. در نتیجه میتوان گفت که امتیاز گرفتن از ایالات متحده آمریکا یکی از اصلیترین عوامل رویکرد طرفهای عربی بود که باعث میشد در این مقایسه، اسرائیل طرف منفعل به نظر برسد.
در این چارچوب طرفهای درگیر در این مذاکرات چشمانداز یک ائتلاف امنیتی متحد علیه ایران را با محوریت آمریکا در نظر داشتند. اندکی پس از امضای توافقهای ابراهیم، وزارت دفاع آمریکا برنامه سازماندهی مجدد فرماندهی منطقه مرکزی ارتش آمریکا (سنتکام) را مطرح کرد که مسئولیت نظارت بر عملیات در خاورمیانه را برعهده دارد. براساس برنامه جدید اسرائیل با جدا شدن از فرماندهی منطقه اروپا به فرماندهی منطقه مرکزی یا سنتکام منتقل میشد. مدتها بود که اسرائیل و مدافعانش از چنین ایدهای حمایت میکردند و معتقد بودند چنین اقدامی باعث میشود که هماهنگی میان ارتش اسرائیل و دولتهای عربی که به توافقهای ابراهیم میپیوندند، مانند عربستان سعودی و قطر بیشتر شود. واقعیت جدید عادیسازی همچنین به ایدههای قدیمیتر مربوط به ایجاد ائتلافهای نظامی منطقهای اضافه میشد که قرار بود در مقابل قدرت ایران ایستادگی کنند. در گذشته ایدههایی مانند ناتوی عربی مطرح شدهبود که بعد از این توافقها به ناتوی خاورمیانه تغییر نام داد یا ایدههای جدیتر مانند ائتلاف استراتژیک خاورمیانه (MESA) و ائتلاف پدافند هوایی خاورمیانه (MEAD).