به گزارش فرانیوز، نگاهی داریم به عناوین و گزارشات چند روزنامه صبح کشور که در ادامه می خوانید؛
روزنامه اعتماد به مبحث تابآوری تهران در برابر زلزله پرداخت.
رییس سازمان پیشگیری مدیریت بحران شهر تهران روز ۲۹ مهر ۱۴۰۲ گفت «در زلزله احتمالی تهران تا سه روز مردم خودشان باید به داد خودشان برسند و برآوردهایی از میزان تلفات احتمالی وجود دارد اما محرمانه است. شهردار سابق پایتخت گفته بود: «اگر زلزله بالای ۷ ریشتر در بدترین شرایط یعنی زمانی که مردم در خانههایشان خوابیدهاند فعال شود، پیش بینی شده در این زلزله ۴۰۰ هزار نفر کشته میشوند.» نصیری نیز میگوید: «نگرانی اصلی من عدم هماهنگی میان دستگاه های مسوول و بخشی نگری ها ،است اینکه دستگاه های مسوول همه میخواهند رییس باشند.
پژوهشهای مختلف نشان داده است که مهمترین سانحه طبیعی که تهران را تهدید میکند زلزله است. خطر زمین لرزه به دلیل تغییر شکل پوسته و جابه جایی ثبت شده در گسلهای فعال در این پهنه بالاست بررسیهای نگارنده نشان داده است که از نظر لرزه خیزی در محدوده پیرامونی تهران باید انتظار زلزله های متوسط شدید و حتی زمین لرزه های با بزرگای بیش از ۷ را داشته باشیم. فرآیندهای شهرسازی و ساخت وساز با توجه به خطر بالای زمین لرزه توسعه نیافته و بر اساس مقررات مهندسی پیشرفت نکرده .است ۴۴۰۰ هکتار بافت فرسوده که شامل ۲۸۰ هزار بنا است در سال ۱۴۰۲ در تهران گزارش شده است.
طبق آمار سازمان نوسازی شهرداری تهران حدود ۱.۸ میلیون نفر در بافت فرسوده پایتخت زندگی میکنند که حدود ۲۱ درصد جمعیت ثابت تهران است. در شهری مانند تهران سوانح و حوادث فاجعه بار ایمنی و پایداری شهر را تهدید میکند هم سوانح ناشی از طبیعت و هم سوانح انسان ساخت میتوانند زندگی روزمره را مختل کنند و باعث خسارات اقتصادی و آسیبهای زیرساختی و همچنین آسیب یا از دست دادن جان انسانها شوند.
این سوانح نه تنها بحرانهای فوری بشردوستانه ایجاد می کنند بلکه بر توسعه یک شهر در دراز مدت اثر می گذارند. بازنگری در مفاهیمی مانند آسیب پذیری تاب آوری و پایداری ممکن است برنامه ریزان شهری را تشویق کند تا کاهش ریسک سوانح را در فرآیند بازیابی ادغام کنند فلسفه توسعه شهر تهران را تغییر دهند.
ساخت یک شهر پایدار مستلزم افزایش تاب آوری آن در برابر سوانح است. تاب آوری به توانایی یک سیستم برای جلوگیری از متحمل شدن آسیب های جبران ناپذیر ناشی از سوانح اشاره دارد. به عبارت دیگر شهری تاب آور است که کمترین میزان صدمات را تحمل کند و در سریعترین زمان ممکنه قابلیت بازسازی و بازگشت به شرایط عادی را داشته باشد. در اولین گام برای افزایش تاب آوری شهر تهران باید ریسک های فعلی و آتی را کاهش دهیم یا از آنها اجتناب کنیم. اگر شهر دارای یک مدیریت ،فراگیر شایسته و پاسخگو باشد که دغدغه شهرنشینی پایدار داشته باشد و منابع لازم را برای توسعه ظرفیتها برای مدیریت و سازماندهی خود قبل، حین و بعد از یک رویداد مخاطره طبیعی تامین ،کند چنین شهری را میتوان شهر تاب آور نامید.
تهران در پنج دهه گذشته سوانح طبیعی در مقیاس بزرگ که باعث تلفات جانی قابل توجهی شده باشد، تجربه نکرده است. شهروندان در این شهر که طی این پنجاه سال اخیر جمعیتشان حدود سه برابر افزایش یافته است با توجه به فراوانی کم سوانح مخرب در شهر تهران ریسک سوانح را به فراموشی سپرده اند یک برنامه راهبردی منسجم با چشم انداز واضح و بلندمدت برای کاهش ریسک سوانح در تهران الزامی است تا اطمینان کافی از منابع اجتماعی پایدار برای ارتقای تاب آوری در برابر سوانح حاصل شود. تاب آوری شهری با روش مشارکتی ترکیبی از پایین به بالا و از بالا به پایین توسعه می یابد زیر ساختها حمایت مالی کافی و اکوسیستمهای به خوبی محافظت شده از طرح افزایش تاب آوری تهران باید لحاظ شوند در عمل در دو دهه گذشته نشان داده شده است که تاب آوری زیر ساختها و شریانهای حیاتی در سوانح ارزش حیاتی و راهبردی در تاب آوری آن شهر دارد. به زبان دیگر شهری در سوانح بزرگ میتواند خود را بازیابی کند و به سرعت به شرایط عادی بازگردد که شریانهای حیاتی و زیرساختهای آن کمترین آسیب را ببینند و در حین و پس از سانحه نیز همچنان قابل استفاده بمانند.
روزنامه جوان گزارشی ارائه داده درباره اینکه چرا افزایش نرخ ارز منجر به افزایش صادرات نمیشود؟
محمدرضا پورابراهیمی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس گفته است: «نتیجه کاهش ارزش پول ملی باید صادرات چند برابری .باشد. در دنیا ۲ درصد کاهش ارزش پولی میدهند و صادراتشان ۲۰ درصد افزایش پیدا میکند. در اینجا چند درصد ارزش پول ملی کم میشود ولی صادرات رشد نمیکند و درجا میزند این موضوع به هیچ عنوان منطقی نیست» آقای پور ابراهیمی اینجا سؤال خوبی را مطرح کرده است چرا ارزش پول ایران کاهش یافت اما صادرات افزایش نیافت؟ پاسخش همان فرمایش حکیمانه آقای حسن روحانی در اواخر دوره ریاست جمهوری خود و پس از مشاهده آثار عمل به نسخه آقای مسعود نیلی و رفقا مبنی بر افزایش نرخ ارز با هدف توسعه صادرات است اقتصاد کتاب نیست». چقدر بجاست که این سخنان برخاسته از تجربه آقای روحانی در در و دیوار تمام دستگاههای اقتصادی کشور نصب شود: «چند تا اقتصاددان بودند که سر این قیمت ارز همیشه با ما چانه میزدند مثلاً فرض کنید ارز ۳۸۰۰ تومان بود میگفتند اگر این بشود ۴۲۰۰ تومان تمام ایران گلستان می.شود میگفتیم چطور؟ یک محاسباتی می.کردند ما هم البته استفاده میکردیم از این محاسباتشان میگفتند اگر ارز بشود ۴۲۰۰ تومان صادرات ما دو برابر می.شود آن وقت این صادرات چه می.کند…
اما اگر این ارز را بخواهید ۳۸۰۰ تومان نگه دارید صادرات نابود میشود. ما که احترامشان می.کردیم به هر حال دیگه اقتصاددان بودند، به ما توصیه میکردند !خب حالا این ۴۲۰۰ تومان که آرزوی آن اقتصاددانها بود و به ما میگفتند الان حداقل نرخ ارز است. ۷۵۰۰ تومان هم که هست در بازار .دوم یک بازار کوچک بالاتر هم که ما داریم آن چیزی که آن زمان ترسیم میفرمودید که دنیا گلستان میشود الان که باید بوی عطر گل در مشام مردم چنان بپیچد که نتوانند چیز دیگری استشمام .کنند. ببینید! یک بعد داستان را نچسبیم اقتصاد دانش بسیار پیچیده ای است. اقتصاد کتاب نیست بعضی ها فکر میکنند اقتصاد کتاب است. فرمول هایی است که در کتاب خوانده اند، رفته اند امتحان داده اند نمره گرفته اند میشود اقتصاددان! نه! اقتصاد خیلی فراز و نشیب دارد.» اما چرا فرمول افزایش نرخ ارز مساوی افزایش صادرات در اقتصاد ایران جواب نداد؟ پاسخ این است که درست است که در کتابها فرمولهایی خوانده اید که می گویند کاهش ارزش پول ملی منجر به افزایش صادرات می شود منتها این فرمولها در شرایط خاص و برای کشورهایی در مراحلی خاص از توسعه جواب میدهد که تحقیقاً هیچ ارتباطی به وضع ما .ندارد در اقتصاد در حال توسعه ای نظیر ایران که ۸۰ درصد صادرات غیرنفتی اش مواد نیمه خام فولاد و محصولات پتروشیمی و معدنی است صادرات نسبت به کاهش ارزش پول ملی کاملاً بیکشش ،است یعنی تفاوتی به حالش ندارد.
اما کاربرد این فرمول کجاست؟ دقت بفرمایید وقتی هزینه تمام شده تولید داخلی به هر دلیلی بالا باشد، طبعاً قیمت نهایی محصول داخلی در بازارهای جهانی افزایش مییابد و در نتیجه توان رقابت آن در برابر رقبا از دست میرود. در چنین شرایطی دولتها دست به کاهش مختصر ارزش پول ملی خود (Devaluation) میزنند تا از این طریق واردات را گران و صادرات را ارزان کنند تا صادر کننده در ازای هر دلار صادرات مقدار بیشتری از پول ملی خود به دست آورد و بتواند قیمت محصولات خود را در بازارهای جهانی پایین آورده و رقبا را از میدان به در کند کاری که نئولیبرالها با اقتصاد ایران کرده اند دقیقاً نقطه مقابل این سیاست است از آنجایی که بر اساس فرمولهای دیکته شده در کتابها آقایان قیمت پایه» تمام مواد اولیه داخلی را بر اساس نرخهای جهانی ضربدر نرخ دلار تعیین کرده اند، سپس این مواد اولیه را در بورس کالا به حراج می گذارند به بالاترین قیمت پیشنهادی به فروش برسد با افزایش نرخ ارز قیمت مواد اولیه ایرانی برای تولید کننده ایرانی نیز بالا رفته و طبعاً قیمت تمام شده محصول نیز افزایش می یابد با بالا رفتن قیمت تمام شده تولید کننده نیز باید قیمت محصول خود در بازارهای جهانی را افزایش دهد، که طبیعتاً این کار باعث از دست دادن قدرت رقابتش در برابر رقبا میشود ،بنابراین صادرات فاقد صرفه اقتصادی میشود.
اینجا نئولیبرالها وارد میشوند و میگویند اجازه دهیم صادر کنندگان، دلار خود را به قیمت آزاد یعنی) قیمت (بالاتر بفروشند تا صادرات صرفه کند! یعنی یک چرخه باطل ایجاد میکنند که با افزایش نرخ ارز قیمت تمام شده کالا بالا میرود و برای جبران ،آن باز افزایش نرخ ارز به عنوان راهکار ارائه میشود این گونه است که فرایند کاهش ارز پول ملی تداوم می یابد.
نکته بسیار مهم دیگر، اما این است که با افزایش نرخ ارز تورم شدیدی به اقتصاد تحمیل میشود و قدرت خرید مردم از بین میرود وقتی مردم قدرت خرید خود را از دست دادند ،تولید کننده ،داخلی بازار داخلی را که در دسترس ترین و نقدترین بازار است از دست میدهد وقتی مردم نتوانستند خرید ،کنند تولید کاهش مییابد رکود بر اقتصاد حاکم میشود و تولید کننده به ناچار کارگران خود را اخراج میکند متأسفانه سال هاست در این مرحله هستیم و یکی از ریشه های از دست رفتن دهه ۹۰ را باید در همینجا .جست قسمت مضحک ماجرا این است که با افزایش نرخ ارز و کاهش قدرت خرید مردم خودمان بازار داخلی را نابود میکنند و میگویند میخواهیم بازار خارجی را فتح کنیم اما این چرخه فقط برای یک طیف مطلوب است و آن طیف خام فروشان و نیمه خام فروشان است. هرچه تولید داخلی کاهش یابد تقاضای داخلی برای مواد اولیه نظیر فولاد، مواد پتروشیمی مس و آلومینیوم کاهش خواهد یافت و اینها میتوانند محصولات خود را نیمه خام صادر و درآمد ارزی کسب کنند بلندگوهایشان را نیز به خط میکنند تا برای افزایش نرخ ارز هم تئوری ،ببافند هم عملیات روانی کنند.
روزنامه تجارت در سرمقاله خود به قلم علیاصغر زرگر، کارشناس انرژی به بررسی تاثیر درگیری نظامی در منطقه بر بازار نفت و انرژی پرداخت.
در حال حاضر نمی توان پیش بینی کرد که جنگ فراگیری در منطقه صورت گیرد زیرا به شرطی اوضاع به این شکل خواهد شد که آمریکا، ایران و کشورهای منطقه درگیر شوند، فعلا به نظر نمی آید حتی اگر حزب الله لبنان هـم با اسرائیل درگیر شود ایران مستقیما وارد این جنگ شود.
بستن تنگه هرمز و باب المندب و ناامنی در این مناطق؛ بحران جهانی ایجاد می کند که خواه ناخواه آمریکا و غرب که وابسته به نفت و فرآورده های نفتی هستند وارد معرکه خواهند شد در عین حال اگر کوتاه مدت این اتفاق بیفتد در این شکی نیست که دنیا با کمبود حداقل ۲۵ درصد نفت روبرو خواهد شد و این اوضاع قیمت نفت را بشدت بالا خواهد برد. از قبل پیش بینی میکردند که در صورت وقوع درگیری قیمت نفت از مرز ۲۰۰ دلار در هر بشکه هم فراتر خواهد رفت اما در هر حال این بحران کوتاه مدت خواهد بود و در این مدت کشورهای وارد کننده معمولا از ذخایر خود استفاده می کنند تا زمانی که اوضاع به حالت عادی برگردد.
بستن احتمالی تنگه هرمز وباب المندب شوک بزرگی به بازار و قیمت نفت وارد خواهد کرد اما نکته اینکه بستن تنگه هرمز به کشورهای تولید کننده از جمله ایران نیز آسیب وارد میکند چون بیشتر تجارت ما از تنگه هرمز است و اگر ما بخواهیم این منطقه را نا امن کنیم قدرتهایی هستند که وارد میشوند و مانع تجارت ما از بنادر دیگر نیز خواهند شد بنابراین معتقدم چنین اتفاق نخواهد افتاد و در واقع ایران از طریق دیپلماسی و نیروهای نیابتی فشار وارد میکند تا ،اسرائیل امریکا و غرب کوتاه بیایند و مجددا راه مذاکره باز شود اتفاقی مشابه شوک نفتی ۱۹۷۳ نمی توانست بیفتد چون اسرائیلی ها با پیمان ابراهیم سعی کردند به اعراب نزدیک شوند با مصر و اردن که از مدتها قبل در ارتباط بودند در حوزه خلیج فارس هم با امارات و بحرین و دیگر کشورها روابط دیپلماتیک برقرار کردند، با عربستان نیز مذاکرات نزدیک شدن به هم داشتند، بنابراین طبق برنامه از پیش تعیین شده اعراب را بی طرف کردند و در واقع اعراب چه در پیرامون اسرائیل و چه دورتر از مرزها، اسرائیل را به عنوان دولتی که حاکمیت دارد و مشروع است، برسمیت شناختند بنابراین م مسئله فلسطین را مستقیم و غیر مستقیم یک مسئله داخلی اسرائیل تلقی میکنند و اینگونه نشان دادند که اسرائیل هرگونه که بخواهد در داخل مرزها با فلسطینی ها رفتار کند. جنگ ۱۹۷۳ بین اعراب و اسرائیل بود و تحریم نفتی از جانب کشورهای عربی بر علیه کشورهای غربی بوجود آمد، بنابراین اکنون آن وضعیت به طور کلی تغییر پیدا کرده امروز بین اعراب و اسرائیل جنگی را شاهد نیستیم که به تحریم نفتی کشورهای غربی بیانجامد، جنگ در درون مرزهای فلسطین است و اعراب و مصر هم از قضیه عبور و عنوان می کنند که مسئله داخلی است هر چند فشارهای بین المللی وجود دارد اما اعراب خنثی و بی طرف هستند و تنها کشور ایران است که نیروهای نیابتی مثل حزب الله و گروههای فلسطینی را حمایت روانی و مالی می کند. طبق طرح ابراهیم رژیم صهیونیستی سعی داشت باریکه غزه و کرانه باختری را مانند مناطق دیگر ضمیمه کند و به هر طریقی فلسطینیها را از اسرائیل اخراج کند و یا اینکه بعنوان یک شهروند تحت کنترل شدید قرار گیرند، در هر حال پیش بینی نمیشود جنگ فراگیری رخ دهد که دامنه آن حوزه خلیج فارس برسد یا تنگه هرمز و باب المندب بسته شود و بازار نفت را دچار شوک کند.
دولتها با توهم افزایش صادرات ،کشور تن به افزایش نرخ ارز مید دهند اما در عمل از افزایش صادرات خبری نیست. تولید نیز از دو جهت یعنی افزایش قیمت تمام شده و کاهش قدرت خرید مردم نابود می.شود اما در ،عوض با افزایش نرخ ارز این نیمه خام فروشان هم دلارهای حاصل از صادرات خود را گرانتر می فروشند هم محصولات خود را که به قیمتهای جهانی به داخل میفروشند در دلار گران تری ضرب و سودهای نجومی کسب میکنند دولت بعدی که سر کار می آید از تجربه ناکام دولت قبلی بی خبر است و در پشت این پرده بی خبری به قول جان (رالز! نسخه معجزه آسای کاهش ارزش ریال برای توسعه صادرات مجدداً برای رؤسای جدید رونمایی میشود و این داستان ادامه دارد. اگر میخواهیم تولید جان بگیرد و صادرات رونق داشته باشد از قضا راهش افزایش ارزش ریال است نه کاهش ارزش ریال وقتی ارزش ریال حفظ ،شد مردم قدرت خرید پیدا میکنند و این یعنی بهره مند ساختن تولید کننده داخلی از بازار داخلی وقتی نرخ ارز پایین آمد قیمت مواد اولیه (چه داخلی و چه (وارداتی) و نیز قیمت تمام شده محصول برای تولید کننده داخلی پایین میآید و او میتواند در بازارهای جهانی رقابت کند، لذا انگیزه افزایش صادرات پیدا می.کند بارها فریاد زده ام و باز تکرار میکنم پروژه شبکه نفوذ در جریان این جنگ اقتصادی کاملاً روشن است ایجاد یک طبقه الیگارشی غربگرای مسلط بر منابع ایران که قدرت خرید مردم و تولید را ،نابود و دولت را فقیر و ضعیف کنند تا صادرات مواد خام از ایران تسهیل و تشدید شود» این خام فروشان دولت را انذار میدهند که اگر قیمت ارز را کنترل ،کنید صادرات ما آسیب میبیند بنابراین ارزآوری ما مختل میشود و نیاز ارزی کشور تأمین نمیشود و بحران ایجاد میشود و… دولت ذره ای نباید به این تهدیدها وقعی نهد. امروز ما فقط و فقط در صنایع پایین دست پتروشیمی ۷۰ درصد ظرفیت خالی داریم ظرفیت خالی ،داریم یعنی نیاز به سرمایه گذاری برای تولید .نداریم همه چیز آماده ،است اما گرانی مواد اولیه از یک سو و محرومیت از بازار داخلی به دلیل فقدان قدرت خرید مردم از سوی دیگر تولید را دچار رکود کرده است ارقام رشد که گزارش میشود نباید فریبمان دهد همه مربوط به صنایع بالادست است و جلوتر عرض خواهم کرد چرا باید به جای خوشحالی بر آن (گریست بر اساس مطالعات دقیق انجام شده، اگر مواد پتروشیمی داخلی به قیمت مناسب به تولیدکنندگان پایین دست فروخته شود تا بتوانند در بازارهای جهانی رقابت کنند حداقل سه برابر ارزی که پتروشیمی های خام فروش با صادرات به دست میآورند برای کشور ارزآوری خواهند داشت. این حقیر فقط ۶ فقط نگران روزی هستم که وقتی از این خواب بیدار شویم که در نتیجه این سیاستهای ،غلط، نفت، گاز و معادن این کشور که به عنوان سرمایه خود به آن میبالیم خام و نیمه خام صادر شده باشد و اگر آن روز بخواهیم و با این بلایی که سر تولید آورده ایم بتوانیم تولید پایین دست را فعال کنیم.
نباید از روی جدول نمودار و آمار اقتصاد کشور را تحلیل کرد و برایش نسخه پیچید نباید اجازه داد افراد از پشت میز دانشگاه به پشت میز مدیریت عروج کنند…قتصاد نه کتاب است نه ماشین حساب مراودات پیچیده انسانی و معادلات پیچیده تر سیاسی و مناسبات هولناک قدرت و ثروت را کنار گذاشتن و با استناد به چند قلم نمودار و ،آمار تحلیل اقتصادی ارائه دادن، اشکالی ندارد اما برای سرگرمی خوب ،است نه سیاست ورزی و اداره کشور…
روزنامه شرق در سرمقاله خود به نوشته حجت میرزایی به مبحث چشمانداز اقتصادی در سایه تحریم پرداخته است.
این روزها یک پرسش مهم و پرتکرار شهروندان و به ویژه صاحبان کسب وکار از اقتصاددانان این است که «آینده را چگونه می بینید؟ – سمت و سو و چشم انداز اقتصادی ایران چیست؟ آیا صاحبان کسب و کار باید تصمیمهای خود را بر پایه آینده ای بی تحریم بنا بگذارند یا بر پایه تداوم تحریمها؟ و…». دولت سیزدهم از نیمه گذشته و همچنان چشم اندازی از آینده اقتصادی ایران به دست نمیدهد و حتی در برنامه هفتم که پس از دو سال و لابد بر مبنای یک تحلیل واقع بینانه از شرایط موجود تدوین شده، هیچ گزاره ای نه به روشنی و نه به قرینه درباره چشم انداز اقتصادی ایران پیدا نمی شود. پیش از این هم گفته ام که ارائه چشم انداز روشنی از آینده اولین مأموریت دولتها و آغازی برای نظم بخشیدن و پایان دادن به آشفتگی .است در پاسخ به پرسشهای پیش گفته چهار سناریو برای آینده اقتصاد ایران میتوان شناسایی و معرفی کرد؛ دو سناریو با احتمال و فرض حذف تحریمها و دو سناریو با احتمال ادامه تحریم ها در این نوشتار مجال تشریح و تفصیل مبانی و فروض این سناریوها نیست و فقط با اجمال و فشردگی معرفی میشوند. اگر سایه سنگین تحریمها از سر ایران برداشته شود ایران دو سطح مختلف بازیگری اقتصادی در سطوح منطقه ای و جهانی را میتواند برگزیند که دو سناریوی اول و دوم چشم انداز را تشکیل می دهند:
در سناریوی اول تحریمها در دو سال آینده برداشته میشوند و ایران با بازیگری فعال سیاسی و اقتصادی در نظام بینالملل مسیر رشد اقتصادی بلندمدت و پایدار ۸۵ درصدی را در پیش میگیرد در این صورت با بهبود کیفیت حکمرانی و تمرکز بر توانمندسازی دولت و سیاست گذاری فعال برای حفظ و انباشت سرمایه داخلی و جذب سرمایه گذاری خارجی بین ۹-۱۴ سال طول میکشد تا تولید ناخالص داخلی ایران دو برابر شود این مسیر البته از مسیر رشد اقتصادی بلندمدت ایران در نیم قرن گذشته کاملا متفاوت است و میتواند زمینه رشد و بهبود درآمد سرانه از محل رشد بهره وری و سرمایه گذاری (جدید) و افزایش رقابت پذیری اقتصادی را فراهم کند.
در سناریوی دوم تحریمها برداشته میشود اما مسیر حرکت آینده در ادامه مسیر حرکت بلندمدت گذشته و با نرخ رشد اقتصادی متوسط حدود سه درصد خواهد بود و حدود ۲۵ سال طول خواهد کشید تا تولید ناخالص داخلی دو برابر شود؛ اما همچنان ایران کشوری سرمایه فرست هم) سرمایههای مالی و هم انسانی خواهد بود. رونقی نسبی بر پایه اقتصاد رانتیر شکل می گیرد و بخشی از مسائل مهم اجتماعی و اقتصادی مانند تجارت و مبادلات مالی بنگاه های اقتصادی با تنوعی بیشتر و سطحی بالاتر با درآمد ارزی ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیارد دلار و تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز فراهم و در دسترس خواهد بود.
دو سناریوی سوم و چهارم با فرض تداوم تحریمها معرفی میشوند و فرض آن این است که تحریمهای اقتصادی و مالی تا سال ۱۴۰۶ یعنی سال دوم دولت چهاردهم ادامه خواهد داشت اما واقعیت مهم این است که حتی با تداوم تحریم ها معرفی میشوند و فرض آن این است که تحریمهای اقتصادی و مالی تا سال ۱۴۰۶ یعنی سال دوم دولت چهاردهم ادامه خواهد داشت اما واقعیت مهم این است که حتی با تداوم تحریمهای موجود دو سطح بازیگری سیاسی و اقتصادی دولت متفاوت با آثار و پیامدهای متفاوت ملی و فراملی را میتوان تصور کرد.
در سناریوی سوم تحریمها دست کم تا ۱۴۰۴ یعنی سال اول دولت چهاردهم ادامه خواهد داشت و همچنان محدودیتهای مالی و اقتصادی ناشی از تحریمها پابرجاست اما دولت به بازیگر فعال پذیرش قواعد و پروتکلهای مالی جهانی مانند FATF ) و دیپلماسی بسیار فعال منطقه ای و با قدرت بهره گیری حداکثری از فرصتهای موجود منطقه ای و جهانی مانند تحریم روسیه و حفظ بازارهای صادراتی موجود و قابل گسترش ارتقا می یابد و با تمرکز بر حل وفصل موانع کسب وکار کاهش فساد، توانمندسازی نظام تدبیر و با شکل دهی بازیگری سه جانبه دولت بازار- جامعه» بر پایه گفت وگوی اجتماعی به حل وفصل برخی مسائل مهم داخلی پرداخته و با اصلاحات فعال در سیاستها و ترکیب مدیران مؤثر خود کاهش زمینه کاهش آسیبهای تحریم و دستیابی به رشد اقتصادی ۲ تا ۲٫۵ درصدی و کاهش تورم تا حدود ۳۰ درصد را فراهم میکند بهبود لجستیک کاهش ناترازی ،انرژی مدیریت اندیشمندانه نارساییهای زنجیره تأمین و تکمیل پروژه های آستانه ای را در دستور کار خود قرار میدهد. در صورت موفقیت دولت در ایفای چنین ،نقشی دست کم در سطح اقتصاد کلان نتایج و دستاوردهایی نزدیک به سناریوی دوم را میتوان پیش بینی کرد. اما سناریوی چهارم که من آن را سناریوی محتمل برای اقتصاد ایران میدانم این است که هم تحریمها ادامه یابد هم دولت با بازیگری ضعیف و انفعال در دیپلماسی اقتصادی در سطح منطقه ای و جهانی و کاهش فزاینده کیفیت حکمرانی داخلی همین فرصت های حداقلی را از دست بدهد و آسیبهای حداکثری و غیرقابل جبران هم افزایی تحریم و دولت ضعیف به شتاب در جزیره ای شدن اقتصاد و تشدید واگرایی با سازوکار علیت انباشتی منجر شود و رفتار پاندولی میان تکثیر شهروندان عاصی و درمانده از یک سو و تشدید فروماندگی و محدودیتهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی» از سوی دیگر به دامن زدن به آشفتگی منجر شود. در این صورت دیگر نرخ رشد اقتصادی و ثبات اقتصاد کلان، شاخص سنجش بی اعتباری خواهند بود.
روزنامه هممیهن نوشت: تنش در خاورمیانه تشدید میشود؟
«احتمال تشدید تنش در خاورمیانه به دلیل اقدامات ایران و نیروهای نیابتی اش وجود «دارد این اظهارات وزیر خارجه آمریکا در شانزدهمین روز جنگ میان غزه و اسرائیل است آن هم در روزی که دامنه درگیریها در منطقه گسترش یافته و شاهد درگیری در کرانه باختری بودیم و برنامه ریزی برای حمله زمینی اسرائیل با همراهی آمریکا در دست اقدام است. همزمان با این شرایط نخست وزیر اسرائیل نیز به گروه شبه نظامی حزب الله لبنان برای گشودن احتمالی یک جبهه دیگر علیه اسرائیل هشدار داد اما وزیر خارجه ایران نیز با بیان اینکه در حال حاضر منطقه همانند یک بشکه باروت ،است بیان :کرد «این هشدار را به آمریکا و عامل نیابتی آن رژیم جعلی اسرائیل بدهیم که اگر فوراً جنایتهای خود علیه بشریت و نسل کشی در غزه را متوقف نکند هر احتمالی در هر لحظه وجود دارد و منطقه از کنترل خارج میشود و دود این وضعیت به چشم جنگ افروزان و مسببان این حادثه خواهد رفت.» سفر اخیر رئیس جمهور آمریکا به تل آویو و حمایت از اسرائیل و اعلام رسمی از اینکه آمریکا سلاحهای زیادی در دست آنان قرار میدهد، در کنار حمایت برخی از سران کشورهای اروپایی از اسرائیل در حالی انجام میشود که هر کشوری که از حماس و غزه حمایت کند، با تهدید و هشدار آمریکا و اسرائیل مواجه می.شود این در حالی است که ایران و بسیاری از کشورهای اعراب از همان روز نخست خواهان توقف این جنگ بودند اما در این میان اسرائیل نه تنها آتش توپخانه خود را کمتر نکرده است بلکه شرایط زندگی برای ساکنان غزه را دشوارتر کرده و تا روز شنبه مانع ورود کمک های بشردوستانه به غزه شده بود. حال در این میان آمریکا پیش نویس قطعنامهای حمایتی از اسرائیل را به شورای امنیت پیشنهاد کرد که از ایران خواسته از ارسال سلاح به گروه های شبه نظامی و تروریستی که صلح و امنیت منطقه را تهدید میکنند خودداری کند این پیش نویس خواستار آتش بس یا توقف درگیریها نشده است براساس گزارش های رسانه ای پیش نویس قطعنامه پیشنهادی آمریکا بر حق اسرائیل برای دفاع از خود تاکید کرده و از همه
کشورها خواسته تلاش کنند خشونتهای غزه به سایر مناطق گسترش نیابد. همچنین آمریکا خواستار محافظت از غیرنظامیان و ارسال کمک های انسان دوستانه به غزه شده است. در این شرایط آنتونی «بلینکن» وزیر خارجه آمریکا روز گذشته ابراز امیدواری کرد اسرای بیشتری از غزه خارج شود و در گفت وگو با ان بی سی نیوز تاکید کرد واشنگتن به دنبال درگیری نیست ولی اگر ایران بخواهد بحران را تشدید ،کند آمریکا آماده است. او گفت: «این کشور در حال اقداماتی است که در صورت تشدید تنش توسط ایران به طور مؤثر از شهروندان خود دفاع کند وزیر خارجه آمریکا همچنین با اشاره به تنشها در جبهه شمالی میان حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی شد: «احتمال تشدید نزاع در خاورمیانه به دلیل اقدمات حامیان مدعی ایران وجود دارد.»
در حالی که در روزهای نخست انتظار میرفت آتش بس میان غزه و اسرائیل توسط برخی از کشورهای اعراب از جمله مصر عملیاتی شود اما با توجه به عدم خروجی از نشست قاهره درباره غزه میتوان گفت که فعلاً گزینه آتش بس این جنگ بر روی میز نیست زیرا در پیامهای اخیر آمریکا نه تنها حمایت خود را از اسرائیل و حملات خود اعلام کرده است بلکه از هر کشوری که از حماس حمایت کند خواسته است که دست از حمایت خود بردارد و حتی صراحتاً نام ایران را آورده است. در این میان کارشناسان در گفت وگو با هم میهن علاوه بر تشریح دلایل کمک آمریکا به اسرائیل به مسئله مهمی اشاره کردهاند که توقف و آتش بس در این شرایط به نفع اسرائیل .نیست شواهد گواه این را میدهد که در روزهای آتی پیچیدگیهای جنگ بیشتر خواهد شد به خصوص اینکه در روزهای گذشته در منطقه شاهد حملاتی بودیم و گفته میشود که حملات به نیروهای آمریکایی در خاورمیانه رو به افزایش است.
سیدجلال ساداتیان کارشناس بین المللی در واکنش به اظهارنظری درباره احتمال تشدید نزاع در منطقه غرب آسیا به هم میهن گفت: «آمریکا در جنگ میان عزه و اسرائیل کاملاً یک طرفه و غیراستاندارد عمل میکند در حالی که رئیس جمهور آمریکا ضمن حضور در اسرائیل و حمایت تمام قد از آن کمک تسلیحاتی برای سرکوب مردم بیگناه و غیر نظامی غزه دارد چگونه انتظار دارد که کشوری از مردم بی دفاع حمایت نکند. در حال حاضر اسرائیل گذرگاه رفح را بسته است و در اقدامی، تنها با ورود حداقل کامیونهای حامل غذا و دارو برای جمعیت دو میلیون نفری موافقت کرده است. این هنر آمریکا است و حالا تهدید میکند.» او با بیان اینکه رفتار و قضاوت آمریکا در این جنگ غیر منصفانه است، اعلام کرد «باید از وزیر امور خارجه پرسید که براساس کدام معیار بین المللی مجاز هستید که در مواجهه با بمباران مناطق مسکونی و غیرنظامی سکوت کنید و در برابر حمایتهای موجود به تهدید روی بیاورید. من سخنگوی دولت نیستم اما تنها ایران از مردم بیگناه و غیرنظامی حمایت نمی کند، بلکه در سراسر دنیا حتی در دانشگاه هاروارد نیز شاهد حمایت از مردم غزه .هستیم زیرا بمباران اسرائیل ضدانسانی است. چگونه میشود که آمریکا بر این جنایت چشم میبندد و میخواهد که هیچ حمایتی هم نباشد؟ این کارشناس بینالمللی با اشاره به اینکه غزه در محاصره است اعلام :کرد سازمان بهداشت جهانی نسبت به وضعیت آب شرب و مواد غذایی در غزه تذکر داده است زیرا آب و برق و گاز در غزه قطع شده است. حالا انتظار آمریکا این است که در این شرایط هیچ کشوری از غزه حمایت نکند و تنها آمریکا از اسرائیل حمایت کامل داشته باشد؟ این تفکر جای اشکال دارد.»
او درباره گستره جنگ در خاورمیانه و با اشاره به اینکه گستره جنگ میتواند خطرآفرین باشد ۹ منطقه را به آشوب بکشاند و موجب کشته شدن میلیونها انسان ،شود گفت آمریکا نباید به نتانیاهو برای توسعه جنگ کمک و حمایت ،کند هرچه این بحران عمیق شود، گستره این جنگ نیز بیشتر میشود ریشه این رخداد این است که اسرائیل در سایه حمایت آمریکا زورگویی میکند و حال به دنبال بیرون کردن مردم غزه از سرزمینهایشان هستند تا شهرک سازی را توسعه دهد. آمریکا و کشورهای اروپایی باید مانع این زورگویی ،شوند این کشورهایی که از حقوق بشر دم میزنند باید این موارد را نیز پاسخگو باشند. در تمام دوران گذشته اسرائیل با حمله به مردم فلسطین موجب مرگ و میر مردم بی دفاع بود چرا آن زمان هیچ کدام از حقوق بشر نگفتید؟» او درباره پیش نویس قطعنامه آمریکا در خصوص خاورمیانه به شورای امنیت نیز با تاکید بر اینکه نیازی به قطعنامه نیست، تاکید کرد: «سازمانهای بینالمللی پادرمیانی کنند تا زندانیهای دوطرف در این جنگ آزاد شوند نیاز به قطعنامه .نیست آمریکا به دنبال آتش بس نیست و تنها سلاح و ناو برای حمایت از اسرائیل میفرستد. آمریکا به شعله ور شدن این جنگ کمک میکند و حال ایران را محکوم و تهدید میکند.»
قاسم محبعلی مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امور خارجه با بیان اینکه یکی از ،احتمالات ،گسترش جنگ است؛ به خصوص اینکه اگر اسرائیل خواسته باشد از بحران غزه فرار کند به هم میهن گفت: «جنگ غزه قابل ادامه نیست زیرا کشتار انسانی در حال انجام است و افکار عمومی جهان و واکنشهای آن نسبت به این جنایت تغییر خواهد کرد زیرا هم اکنون نیز در داخل آمریکا نسبت به جنایت اسرائیل، موجی از واکنشها ایجاد شده است. اسرائیل علاوه بر کشتار غیرنظامیان، دسترسی به آب و برق و سوخت و دارو را غیر ممکن ساخته است.» او ادامه داد: البته اسرائیل میخواهد جنگ را گسترش دهد تا موضوع غزه به حاشیه رانده شود بنابراین باید با احتیاط کامل رفتار کرد. آمریکا در دفاع از اسرائیل که جنایتهای جنگی غیر نظامی میکند، بهانه ای ندارد بنابراین برای اینکه افکار عمومی از جنایت غزه دور شوند، میخواهد کاری کند که ایران و حزب الله وارد جنگ شوند.» این کارشناس بینالمللی معتقد است باید در مواجهه با سیاست آمریکا و اسرائیل با احتیاط برخورد کرد و کشورهای دنیا را در برابر این جنایت بسیج کرد.
محبعلی درباره پیش نویس قطعنامه آمریکا نیز :گفت: «این قطعنامه در برابر قطعنامه روسیه و برزیل است که آمریکا آن را وتو کرد تا تعادل ایجاد شود اما باید آمریکا این وضعیت را بپذیرد که اسرائیل جنایت جنگی میکند؛ مسئله ای که افکار عمومی نسبت به آن بسیار حساس شده اند بنابراین گسترش جنگ در خاورمیانه به نفع آمریکا و اسرائیل است.» محبعلی معتقد است که باید هرچه سریعتر آتش بس جنگ اعلام شود و برای این کار نیز باید از ظرفیت سایر کشورها استفاده کرد تا فاجعه انسانی متوقف شود. بعد از آتش بس باید معضل و مشکلی که سالهاست مردم فلسطین با آن مواجه اند برطرف شود.